نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 195
كرد، با اينكه قبلا در جمله
فاعبدنى عبادت را به طور عموم ذكر كرده بود، و خلاصه اگر بعد از آن عام،
خصوص اين خاص را ذكر كرد، بدين جهت بود كه هم اهميت نماز را برساند، و هم بفهماند
كه نماز از هر عملى كه خضوع عبوديت را ممثل كند، و ذكر خداى را به قالب در آورد،
آن چنان كه روح در كالبد قرار مىگيرد، بهتر است. و بنا بر اين معنا، كلمه
لذكرى از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است، و لام آن براى تعليل است، و اين
جار و مجرور متعلق به كلمه اقم مىباشد و حاصل معنايش اين است كه:
عبادت و يادآوريت از من را با عمل نماز تحقق بده، هم چنان كه مىگويند: بخور
براى اينكه سير شوى، و بنوش براى اينكه سيراب گردى اين آن معنايى است كه از
مثل سياق مورد بحث به ذهن تبادر مىكند.
[وجوه عديدهاى كه در ذيل جمله:(وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي) گفتهاند]
در معناى جمله لذكرى اقوال بسيارى است، بعضى[1] گفتهاند: جار و مجرورى است متعلق
به كلمه اقم ، كه ما نيز همين را گفتيم. بعضى[2]
ديگر گفتهاند: متعلق است به كلمه صلاة بعضى[3]
ديگر گفتهاند: متعلق است به جمله فاعبدنى .
و نيز در باره لام آن، بعضى[4]
گفتهاند: لام تعليل است. بعضى[5] آن را لام
توقيت دانستهاند، كه معنايش نماز بخوان هنگام ذكر من و يا نماز
بخوان هنگامى كه آن را فراموش كردى، يا از تو فوت شد، و سپس به يادت آمد ،
بنا بر اين نظير لام در جمله(أَقِمِ
الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ)[6] مىباشد.
و نيز در معناى ذكر ، بعضى[7]
گفتهاند: مراد از آن، ذكر لفظى است كه نماز هم مشتمل بر آن است. بعضى[8] ديگر گفتهاند: مراد از آن ذكر
قلبى است كه مقارن نماز است، و با نماز تحقق يافته، يا مترتب بر آن مىشود،
همانطور كه مسبب از سبب پديد مىآيد. بعضى[9]
ديگر احتمال دادهاند كه مراد از آن، ذكر قبل از نماز باشد. بعضى ديگر گفتهاند:
مراد از آن اعم از ذكر قلبى و قالبى است.
اختلاف ديگرى در اضافه ذكر به ياى متكلم دارند كه چه نحوه اضافهاى
است؟
بعضى[10] گفتهاند:
اضافه مصدر به مفعول خودش است. بعضى[11] ديگر
گفتهاند: اضافه مصدر به