نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 96
بخواهد خداوند سعيش را و كار نيكش را شكر
مىگزارد .
پس معنا چنين مىشود به خداى سبحان شرك مورز، تا كارت را
بدينجا نكشاند كه زمينگير شوى و از سير به درجات قرب بمانى و خود را مذموم كنى و
خدا هم كه ياورى جز او نيست ياريت نكند .
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند: قعود نه به معناى بازماندن از سير است، بلكه به معناى مذلت و عجز
مىباشد.
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]
در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (ع) روايت كرده
كه در تفسير جمله:(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ
أَقْوَمُ) فرموده است: كلمه يهدى به معناى يدعو است،
يعنى اين قرآن دعوت مىكند[2].
و در تفسير عياشى از فضيل بن يسار از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در
ذيل آيه(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ ...)،
فرموده: مقصود از(لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ)
ولايت است و به آن دعوت مىكند[3].
مؤلف: اين روايت از باب جرى و تطبيق كلى بر مصداق است، ممكن هم هست
كه مقصود از آن، كمال معارف دينى باشد كه نزد امام است، و بخواهد بفرمايد: قرآن به
سوى آن دين كامل و معارف كامله دينى كه نزد امام است دعوت مىكند، مؤيد اين احتمال
اين است كه در بعضى از روايات دارد: قرآن به سوى امام هدايت مىكند[4].
در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (ع) نقل كرده كه در ذيل آيه (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ) مىفرمود: چه خيرش و چه شرش با او است، هر جا كه باشد و به
هيچ وجه نمىتواند از آن جدا شود، تا روزى كه كتابش را كه همان اعمال و كردههاى
او است به دستش بدهند[5].