نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 327
مىگويد: عوج- به فتحه عين- در كجى
چيزهايى كه محسوس و قابل ديدن هستند- چون نيزه و چوب- استعمال مىشود، و با كسره
عين در امور ناديدنى چون اعتقادات و سخن گفتن[1].
و شايد منظور از چيزهاى مرئى آنهايى باشند كه به سهولت ديده مىشوند
و مقصود از چيزهاى نامرئى آنهايى باشند كه به آسانى مشهود نيستند كما اينكه راغب
در مفردات چنين گفته است: عوج به فتحه عين كجىهايى را گويند كه با
چشم به آسانى ديده مىشوند، مانند كجى چوبى كه در زمين نصب شده باشد، ولى
عوج به كسره عين در كجىهايى است كه با فكر و بصيرت تشخيص داده مىشوند،
مانند انحراف و انحنايى كه در زمين مسطح است كه تنها متخصصين مىتوانند آن را
تشخيص دهند، و نيز مانند انحراف در دين و زندگى[2].
پس بنا به گفته وى ديگر اشكالى به آيه شريفه(لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً)[3]
وارد نمىشود- دقت بفرمائيد.
خداى تعالى در اين سوره كلامش را با ذكر ثناى خود افتتاح فرموده، و
به اين نحو خود را ستوده كه: قرآنى بر بندهاش نازل كرده كه هيچ انحرافى از حق در
آن نيست، و آن كتاب قيم مصالح بندگانش در زندگى دنيا و آخرت است، و از عهده اين
كار به خوبى برمىآيد، پس همه حمدها كه در ترتب خيرات و بركات آن از روز نزولش تا
روز قيامت هست، همه براى خدا است.
پس سزاوار نيست كه هيچ دانشمند اهل بحثى ترديد كند در اينكه: آنچه از
صلاح و سداد در جوامع بشرى به چشم مىخورد همه از بركات انبياى كرام است كه در بشر
منتشر كردهاند، و تخمى است كه آنان با دعوت خود به سوى حق و حسن خلق و عمل صالح
افشاندهاند، و اينكه قرآن كريم در چهارده قرنى كه از نزولش مىگذرد تمدنى به بشر
داده و ارتقايى بخشيده و علم نافع و عمل صالحى در بشر به وجود آورده كه مخصوص خود
آن است و به همين جهت دعوت نبوى منتهايى بزرگ بر بشر دارد، پس همه حمدها براى خدا
است.
و با اين بيان روشن مىشود اينكه بعضى از مفسرين در تفسير اين آيه،
يعنى جمله