نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 326
شايد تو از پى ايشان از غم اينكه چرا قرآن
را باور ندارند خويشتن را هلاك كنى (6).
ما اين چيزها را كه روى زمين هست آرايش آن كردهايم تا ايشان را
بيازماييم كه كدامشان از جهت عمل بهترند (7).
و ما آنچه را روى زمين هست خاك باير مىكنيم (8).
بيان آيات [آهنگ و مفاد كلى اين سوره مباركه]
اين سوره با انذار و تبشير دعوت مىكند به اعتقاد حق و عمل صالح هم
چنان كه از دو آيه اولش هم بوى اين معنا استشمام مىشود. و نيز از آيه آخر سوره كه
مىفرمايد(فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ
عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً).
و در اين سوره مساله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنايت و توجه زيادى
واقع شده است نظير اينكه مىبينيم تهديد و انذار را به كسانى اختصاص مىدهد كه
براى خدا فرزند قائل شدهاند، يعنى بعد از آنكه مىفرمايد:(لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ)
مجددا مىفرمايد:(وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ
وَلَداً).
پس در اين آيه روى سخن با دوگانه پرستان است، كه قائل به فرزندى
ملائكه و جن و مصلحين بشر براى خدا هستند، و همچنين خطاب به نصارى است كه قائل به
فرزندى مسيح براى اويند. و بعيد نيست كه روى سخن به يهود هم باشد، چون خود قرآن از
يهود نقل كرده كه گفتهاند عزير پسر خدا است .
و بعيد نيست كسى بگويد كه غرض از نزول اين سوره بيان سه داستان عجيب
است كه در قرآن كريم جز در اين سوره ذكر نشده، يكى قصه اصحاب كهف و ديگرى داستان
موسى و آن جوانى كه در راه به سوى مجمع البحرين ديدار نمود، و سوم حكايت ذى
القرنين، و آن گاه از اين سه داستان در غرض سوره كه اثبات نفى شريك و تشويق بر
تقوى و ترس از خدا است استفاده كند.
و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده مىشود در مكه نازل شده
است. اما بعضى از مفسرين آيه(وَ اصْبِرْ
نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ ...) را
از مكى بودن استثناء كردهاند و به زودى در باره آن بحث مىكنيم.
[توضيح مقصود از اينكه قرآن عوج (كجى) نداشته، قيم است و اشاره به
اقوال مختلف مفسرين در ذيل جمله:(لَمْ يَجْعَلْ
لَهُ عِوَجاً ...)]