نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 257
مجراى اسباب- مىكنيم سرگرم به ظواهر اسباب
شده و دل به آن مىبندد و ما را فراموش مىكند و شكر ما را به جاى نمىآورد، وقتى
مختصر شرى به او برسد و در نتيجه خيرى را از او بگيرد و يا جلوى اسباب خير را
ببندد دچار ياسى شديد و نوميدى از خير مىگردد، چون او دل همه به اسباب داده بود و
دارد از كار افتادن اسباب را مىبيند چطور دچار نوميدى نشود؟ آرى او پروردگار خود
را در اجراى اين اسباب هيچكاره مىدانست.
اين آيه حال انسانهاى عادى را توصيف مىكند كه در محيط زندگى قرار
گرفته كه حاكم در آن عرف و عادت است، وقتى نعمتهاى الهى- از حال و جاه و فرزندان و
چيزهاى ديگر- به سويش سرازير است، و اسباب ظاهرى هم سر سازگارى دارند همه اميد و
دلگرميش متوجه آن اسباب شده و دل به آنها مىدهد، و در دلش ديگر جاى فارغى براى
ياد خدا نمىماند تا او را شكر بگزارد، و به همين جهت وقتى شرى به او مىرسد و
بعضى از نعمتهاى الهى از او سلب مىشود به كلى از خير مايوس مىگردد، چون جاى
ديگرى را سراغ ندارد، همه اميدش اسباب ظاهرى بود كه آنهم روى ترش كرده و پشت كرده
است.
اين حال غير از حال يك انسان فطرى است كه ذهنش به عادت و رسوم مشوب
نگشته، و عرف و عادت در دلش هيچ نقشى را بازى نكرده و دخل و تصرفى ندارد.
آرى، انسانى كه با تاييد الهى و يا به خاطر پيشامدى، اسباب ظاهرى را
فراموش كرده به فطرت ساده خود برگشته همواره چشم اميد به خداى خود دوخته رفع
گرفتاريها را از او مىخواهد نه از اسباب.
پس آدمى داراى دو حال است يكى حال فطرى كه او را در هنگام گرفتارى و
برخورد با شر هدايت به رجوع پروردگارش مىكند و يكى حال عادى او كه در آن حال
اسباب ظاهرى ميان او و ياد پروردگارش حايل گشته دلش را از رجوع به خدا و ياد او و
شكر او مشغول مىسازد، آيه مورد بحث اين حال دومى را وصف مىكند نه حال اولى را.
از همين جا روشن مىگردد كه ميان اين آيه و آياتى كه افاده مىكند كه
انسان وقتى به سختى و گرفتارى دچار شود به ياد خداى تعالى افتاده و پروردگار خود
را مىخواند، هيچ منافاتى نيست، مانند آيه:(وَ إِذا
مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ)[1] و آيه:(وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ
الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً)[2] و همچنين آيات ديگر، چون همانطور كه
[1] و چون گرفتاريها بيچارهتان كند خدايان دروغى فراموش و گم
مىشوند تنها به ياد او مىافتيد. سوره اسرى، آيه 67.
[2] چون مرض و گرفتارى آدمى را گرفت به هر پهلو بغلتد ما را
مىخواند بنشيند ما را مىخواند بايستد ما را مىخواند. سوره يونس، آيه 12.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 257