قبلا وجه اتصال اين آيه با آيات قبلش گذشت، و حاصل آن اين بود كه آيه
قبلى مىرسانيد كه مردم- كه آخرينشان مثل اولينشان هستند- به خاطر آن غريزه فسق و
فساد كه در ايشان است مستحق آمدن هلاكت و انواع ديگر عذابهاى شديد هستند، و خداى
تعالى هم در باره قريهها اين سرنوشت را مقرر فرموده كه همه هلاك و يا معذب به
عذاب شديد شوند، و همين معنا باعث شد كه خداى تعالى آياتى كه كفار پيشنهاد مىكنند
نفرستد، چون با در نظر گرفتن اينكه آخرين بشر با اولين او يكسانند، و هر چه اولين
را وادار به عصيان كرد آخرين را هم وادار مىكند، و نيز با در نظر گرفتن اينكه
اولين با آمدن آيات پيشنهادى خود باز كفر ورزيدند اين مساله وجود دارد كه اينها
نيز بعد از ديدن معجزه و آيت پيشنهادى خود ايمان نياورند، و در نتيجه به عذاب هلاك
و يا عذاب شديد ديگرى مبتلا شوند، هم چنان كه پيشينيان ايشان شدند، و چون خدا
نمىخواهد اين امت را به عذاب عاجل و زودرس مؤاخذه نمايد، لذا آيات پيشنهادى كفار
را نمىفرستد.
با اين بيان اين معنا روشن مىشود كه اين دو آيه با آيات ديگر اين
سوره- از آيه 90 تا آخر سوره- كه اقتراحات و پيشنهادات كفار را خاطرنشان ساخته و
مىفرمايد:(وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ
الْأَرْضِ يَنْبُوعاً ...)[1] ارتباط دارند و از ظاهر آيات سوره هم برمىآيد كه سوره يكباره نازل
شده است.
پس اينكه فرمود:(وَ ما مَنَعَنا
أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ) كلمه منع
نمىتواند به معناى ظاهرى خودش باشد، زيرا منع عبارت است از اينكه كسى
و يا چيزى قوىتر از انسان جلوى خواست او را بگيرد، و چون به حكم(وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ) و به حكم اينكه او غالب و قاهر است هر چه اراده كند مىشود، و براى
شدن آن به غير از كلمه كن سرمايه ديگرى لازم نيست نمىتوان گفت تكذيب
اولين نسبت به آيات خدا مانع شد از اينكه خداوند آيات پيشنهادى بعدى را بفرستد و
خداى را جلوگير و سد گرديد.
ناگزير بايد بگوئيم معنايش اين است كه از آنجا كه آيات پيشنهادى
هيچگونه مصلحتى نداشته، و صاحبان پيشنهاد و بطور كلى هيچكس از آن نفعى نمىبرده و
هيچيك به