از اين تعبير
استفاده مىشود كه تقوى و احسان هر يك سبب مستقلى براى موهبت نصرت الهى و ابطال
مكر دشمنان دين و دفع كيد آنان هستند، پس مىتوان گفت كه اين آيه جمله(وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ) را تعليل مىكند و
وعده نصرت مىدهد.
و اين سه آيه
از نظر مضمون شباهتشان به آيات مدنى بيشتر از شباهت به آيات مكى است، و رواياتى هم
از طريق شيعه و هم از طريق سنى وارد شده كه اين آيات در هنگام مراجعت از احد نازل
شد و بزودى در بحث روايتى ان شاء اللَّه خواهد آمد، هر چند كه ممكن است اتصال آنها
را به ما قبلش توجيه نمود، چنان كه بعضى[1]
از مفسرين توجيه كردهاند.
چيزى كه در
اينجا تذكرش لازم است اين است كه آيه شريفهاى كه قبل از اين سه آيه بود نسبت به
غرض سوره از اين سه آيه جامعتر بود، و آيات اين سوره با چشمپوشى از آيه(لِلَّذِينَ هاجَرُوا ...) و آيه(مَنْ
كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ) تا آخر چند آيه و
آيه(وَ إِنْ عاقَبْتُمْ) تا آخر سوره، سياق
واحد و متصلى دارند.
بحث روايتى
[ (رواياتى در ذيل آيات:(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ...)،(إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً ...)،(ادْعُ
إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ) و(إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا
بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ ...)]
در تفسير قمى
در ذيل آيه(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ...) از امام (ع)
نقل كرده كه فرمود: اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام
نهر ثرثار و بلاد ايشان بخاطر داشتن آن، بلادى سبز و خرم و پر درآمد
بود، بطورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مىكردند، و مىگفتند: خمير نرمتر
است و بدن ما را اذيت نمىكند، همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن باعث شد كه
خدا نهر ثرثار را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير
خشكيدهها را جمعآورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند[2].
مؤلف: اين
روايت را كافى نيز به سند خود از عمرو بن شمر از ابى عبد اللَّه (ع) بطور مفصل
آورده،[3] و عياشى
هم آن را از حفص و زيد شحام از آن جناب نقل