نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 432
كه در بارهاش
بكار رفته و فرموده: (ما
لا يَمْلِكُ)- چيزى كه مالك نيست
... و از جهت اينكه آنها را آلهه مىخواندند و مىپرستيدند و پرستش جز براى
عاقل تصور ندارد لذا در زمره عقلا به حساب آورده تعبير مخصوص عقلا را در بارهاش
بكار برده فرمود: (لا
يَسْتَطِيعُونَ)- و نمىتوانند .
در اين آيه
بار ديگر راهى براى بيان غرض اصلى از شمردن نعمتها باز نموده و به بيان آن
مىپردازد، و در خلال چهار آيه نتيجه اصلى را كه همان اثبات توحيد و نبوت و معاد
است تشريح مىكند، در آيه اول از آن مثالى كه براى خداى سبحان زدند نهى مىكند، و
در آيه دوم براى بيان يكتايى خدا در ربوبيت مثلى مىآورد، و در آيه سوم در بيان
نبوت و تشريع مثلى مىزند، و در آيه چهارم به مساله معاد مىپردازد.
[مراد از
مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است(فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ
الْأَمْثالَ)]
آنچه از ظاهر
آيه به ذهن آدمى مبادرت مىكند، اين است كه مراد از مثل زدن براى خدا، توصيف با
نوعى تشبيه است كه در اصطلاح ادبى آن را استعاره تمثيليه مىنامند، مثل اينكه در
باره خداى تعالى مىگفتند: براى خدا دخترانى است همانطور كه براى انسان است
و ملائكه دختران خدايند، و ميان خدا و جن قرابت است، و خدا چطور استخوانها را زنده
مىكند با اينكه پوسيده است؟ و امثال اين سخنان ، معناى معهود از اين كلمه
يعنى مثل زدن در اصطلاح قرآن همين است كه گفتيم، و در خلال آيات سابق، آنجا كه
فرمود:(لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ
وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى) نمونهاش گذشت.
بنا بر اين
معناى آيه اين مىشود كه وقتى امر آن چنان بود كه گفتيم پس ديگر خداى سبحان را
توصيف نكنيد، يعنى او را به غير او تشبيه نكنيد، و با خلقش مقايسه ننماييد، زيرا
خدا مىداند، و شما حقايق امور و كنه خداى را نمىدانيد.
بعضى[1] از مفسرين گفتهاند: مراد از
ضرب مثل ، جعل مثل است يعنى مانند قرار دادن، و مراد از امثال، جمع مثل به
معنى ند- مانند است و جمله(فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ
الْأَمْثالَ) همان معنايى را افاده مىكند كه آيه(فَلا
تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً)[2] در مقام
افاده آن است ليكن اين معنا از آيه شريفه دور است.
[1] روح المعانى، ج 14، ص 194 به نقل از ابن عباس، ابن جرير و
ابن منذر.
[2] پس براى خدا مانند قرار ندهيد. سوره بقره، آيه 21.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 432