نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 413
و يكى از ادله اينكه
كلام ائمه (ع) در تفسير اهل ذكر، به اهل بيت با قطع نظر از خصوصيت مورد آيه اينست
كه در روايت هيچگونه به خصوصيت مورد، تعرض نشده است.
از آنچه گذشت
فساد ايرادى كه بعضى[1] بر احاديث
مذكور كردهاند روشن مىشود، ايراد ايشان اين است كه اگر مراد از ذكر، رسول خدا
6 و مراد از اهل ذكر، اهل بيت رسول خدا 6 باشد، مشركين، رسول خدا را قبول
نداشتند تا چه رسد به اهل بيتش.
و در الدر
المنثور است كه ابن مردويه از جابر روايت كرده كه گفت: رسول خدا 6 فرمود: سزاوار
نيست كه عالمى بر علم خود مهر سكوت بزند، و سزاوار نيست كه جاهل بر جهل خود سكوت
كرده از اهل علم نپرسد، زيرا خداى تعالى فرموده:
(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) پس سزاوار
بر هر مؤمنى است اينكه بداند عملى كه انجام مىدهد بر هدايت است يا بر خلاف هدايت[2].
و در تفسير
قمى از ذيل آيه( أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ)- تا كلمه-(بِمُعْجِزِينَ ) از امام (ع) نقل مىكند كه فرمود: وقتى كه گرم آمد و شد
براى كسب و تجارتند ناگهان عذاب در آن حال ايشان را مىربايد و در معنا(أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ) فرمود يا آنكه در بيدارى ايشان را
مىگيرد[3].
در تفسير
عياشى از سماعه از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت: از آن جناب از معناى
واصب در جمله(وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً) پرسيدم
فرمود يعنى واجبا[4].
و در معانى
الاخبار به سند خود از حنان بن سدير از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى
فرمود:(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى) يعنى مثلى
كه نظير ندارد، و قابل وصف نيست و در وهم نمىگنجد[5].
و در الدر
المنثور است كه ابن مردويه از ابو هريره روايت كرده كه رسول خدا 6 در تفسير آيه(وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ...) فرمود: اگر خداوند
مرا و