نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 397
[منشا و سبب اينكه
مشركين ملائكه را مؤنث و دختران خدا مىدانستند]
كه در سابق
گذشت و تقديرش چنين باشد: اذا فريق منكم بربهم يشركون و يجعلون لما لا
يعلمون نصيبا مما رزقناهم و مقصود از(لِما لا يَعْلَمُونَ) اسباب ظاهرى
باشد كه آثار را بطور استقلال به آنها نسبت مىدادند و به حقيقت حال آنها جاهل
بودند و جزما نمىدانستند كه آنها نفع و ضررى دارند، با اينكه احيانا مىديدند كه
از آن آثار كه توقع آن را داشتند تخلف مىكنند.
در اين آيه
فرموده مشركين سهمى از رزق خود را به اسباب ظاهرى نسبت مىدادند و حال آنكه مشركين
تمامى رزقهاى خود را مستقلا از اسباب مىپنداشتند و اصولا خدا را مؤثر در رزق
نمىدانستند، و اين بدان جهت است كه بفهماند مشركين هر چند مرامشان چنين بود، ليكن
علم فطرى داشتند به اينكه خدا هم تاثير در رزق دارد، حتى چند آيه قبل از اين
فرموده بود كه در هنگام بيچارگى به درگاه خدا نعره مىزنند و وقتى اين اعترافشان
در نظر گرفته شود و اسناد تاثير به اسبابشان نيز ملاحظه شود اين نتيجه بدست مىآيد
كه ايشان اسباب را با خدا شريك در رزاقيت مىدانستند و سهمى از ارزاق را به اسباب
نسبت مىدادند، و لذا در آخر بيان مورد بحث پس از توبيخ و ملامت، تهديدشان كرده
مىفرمايد:(تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ
تَفْتَرُونَ).
(وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ).
عتاب ديگرى
است به مشركين در خصوص حكمى كه از روى جهل و بدون هيچ دليلى به آن حكم كرده و خود
را احترام كرده و نسبت به پروردگار اسائه ادب نموده بودند، بر خداى سبحان جسارت
نموده و پسرانى كه برايشان متولد مىشد براى خود دانسته و ليكن از دختران اكراه
داشته و ايشان را به خدا نسبت مىدادند.
پس اينكه
فرمود:(وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ) منظور اين
است كه مشركين تعدادى از آلهه خود را زن مىپنداشتند، و مىگفتند: اينها دختران
خدايند، هم چنان كه بعضى[1] گفتهاند
كه قبيله خزاعه و كنانه عقيده داشتند كه ملائكه دختران خدايند.
وثنىهاى
برهمنى و بودايى و صابئى، آلهه بسيارى از ملائكه و جن را مىپرستيدند كه به اعتقاد
آنان همه زن بودند و معتقد بودند كه دختران خدايند، در قرآن كريم هم نقل كرده كه
ايشان ملائكه را كه بندگان خداى رحمان بودند زن مىپنداشتند