نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 356
نمىفرمايد و اين آن
ضلالتى است كه بسوء اختيار خود براى خود درست كرده، حال اگر ندامتى به وى دست ندهد
و توبه نكند خداوند هم او را بر حالى كه دارد باقى گذارده ضلالتش را تثبيت مىكند
و اين آن ضلالت خدايى و مجازاتى است.
و چه بسا
بعضى توهم كنند كه: امكان و استعداد هميشه دو طرفى است، كسى كه استعداد هدايت
دارد، استعداد ضلالت هم دارد، و انسان همواره ميان آثار وجودى و افعال مثبته خود
در حال تردد است و همه اينها از خداوند متعال است حتى استعداد و امكان اوليه اش.
[توضيح
اينكه ضلالت امر عدمى است و نمىتوان گفت خدا آن را ايجاد كرده است]
ليكن توهم
مزبور بسيار واهى و سست است زيرا درست است كه امكان، امرى دو طرفى است و ليكن يك
طرف ديگر امكان مورد بحث كه ضلالت است امر وجودى نيست كه آن را به خدا نسبت دهيم و
بگوييم انسان چه راه هدايت را انتخاب كند و چه راه ضلالت را در هر دو حال خدا او
را چنين و چنان كرده است. پس ضلالت از اين جهت ضلالت است كه عدم هدايت است و اگر
آن را امرى وجودى و ثبوتى بگيريم ديگر عدم هدايت و ضلالت نخواهد بود بلكه در
اينصورت هدايت و ضلالت دو اثر از آثار وجودى مىشوند، مانند آثار وجودى كه بر يك
سنگ يا كلوخ مترتب مىشود كه هر دو وجودى است.
و به عبارت
ديگر: ضلالت، وقتى ضلالت است كه در برابرش هدايتى باشد كه اين نسبت به آن ضلالت
باشد يعنى كمالى كه در هدايت است فاقد باشد و در اينصورت مسلم است كه بخاطر آن
فقدان و نادارى كمال، ضلالت شده، پس ضلالت امرى عدمى است، و اگر امرى وجودى فرض
شود ديگر ضلالت نيست و ديگر انسانها به دو قسم ضال و مهتدى تقسيم نمىشوند و حالات
انسانى هم به دو حالت ضلالت و هدايت تقسيم نمىگردد، پس چارهاى جز اين نيست كه
ضلالت را امرى عدمى بدانيم و ضلالت اولى هر كسى را به خود او منسوب نماييم- پس در
اينجا به دقت تامل كنيد تا قدمها بعد از ثبوتش نلغزد-.
(فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ)- از ظاهر
سياق بر مىآيد كه خطاب در كلمه سيروا- سير كنيد به كسانى است كه شرك
ورزيده و مىگفتند: اگر خدا مىخواست چيزى غير از او نمىپرستيديم و
التفات از غيبت به خطاب به ايشان براى بهتر تاثير كردن سخن و تثبيت كلام و اتمام
حجت بوده است.
جمله مورد
بحث، متفرع است بر بيانى كه در جواب حجت مشركين، هم بطور
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 356