نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 324
ضمير دوم يعنى ضمير جمع
يبعثون به مشركين بر مىگردد، و اين[1]
صحيح نيست كه هر دو ضمير را به اصنام برگردانيم، زيرا علم به روز بعث
مختص بارى تعالى است، و از غير او محجوب بوده و جهل به آن مختص اصنام نيست. از اين
وجه باطلتر قول بعضى[2] است كه
گفتهاند: هر دو ضمير به مشركين بر مىگردد. (دقت بفرماييد).
آيات شريفه
مورد بحث هر چند ظاهر سياقش نفى ربوبيت اصنام است ليكن با كمترين دقت معلوم مىشود
كه همين بيان در نفى ربوبيت صاحبان اصنام يعنى ملائكه مقرب و جن و كملين بشر و
كواكب، و هر معبود ديگرى كه وثنىها مىپرستند نيز جريان دارد، براى اينكه آنها
نيز هيچ يك خالق و منعم و عالم بالاصاله نيستند، و اگر هم از اين صفات چيزى را و
يا همه را دارند از خداى سبحان دارند، و حال آنكه رب حقيقى آن كسى است كه اين صفات
را بالاصاله و مستقلا داشته باشد (دقت بفرماييد).
در اين دو
آيه، يعنى آيه( وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) ...(يُبْعَثُونَ ) التفات از
خطاب به غيبت بكار رفته و شايد نكته آن اين بوده كه در هر دو، مساله معاد و روز
بعث كه مشركين منكر آن بودند به ميان مىآيد، لذا خطاب از ايشان به رسول خدا 6
متوجه شده تا بدين وسيله، هم مطلب بيان شده باشد و هم با اعتراض آنان مواجه نگردد.
و اينكه
فرمود:(إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) بيان نتيجه دليلى
است كه در آيات قبلى اقامه شد، و معنايش اين است كه وقتى ثابت شد كه خداى تعالى
واجد شرايط الوهيت است و اوست كه معبوديتش به حق است، و غير او خدايانى كه مشركين
ادعا مىكنند هيچ يك، واجد آن شرايط نيستند، يعنى نه خالقند، نه منعم و نه عالم،
پس اين نتيجه حاصل مىشود كه(إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ)، معبودى كه
شما سزاوار است بپرستيد معبود واحدى است، و لازمه اين معنا اين است كه چنين معبودى
منحصر به خداى عز اسمه باشد.
بحث
روايتى
در مجمع
البيان گفته است: چهل آيه از اول اين سوره مكى و ما بقى، يعنى از آيه(وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا
لَنُبَوِّئَنَّهُمْ) تا آخر سوره مدنى است، (به نقل از