نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 19
در قومه
را به رسول خدا 6 برگرداندهاند، تا آيه دلالت كند بر اينكه:
وحى به تمامى
انبياء به زبان پيغمبر اسلام بوده و ليكن غفلت ورزيدهاند از اينكه معناى آيه غلط
مىشود، چون با در نظر گرفتن اينكه ضمير لهم به قوم بر مىگردد، معناى
آيه چنين مىشود كه: ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان عربى تا براى قوم رسول
خدا بيان كند، و پر واضح است كه تمامى انبياء مبعوث نشدهاند كه براى قوم رسول خدا
6 بيان كنند.
[توضيحى در
مورد ارسال رسل به لسان قوم خود ((ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا
بِلِسانِ قَوْمِهِ))]
پس مقصود از
ارسال رسل به زبان قوم خود، اين است كه رسولانى كه فرستادهايم هر يك از اهل همان
زبانى بوده كه مامور به ارشاد اهل آن شدهاند، حال چه اينكه خودش از اهل همان محل
و از نژاد همان مردم باشد، و يا آنكه مانند لوط از اهالى سرزمين ديگر باشد، ولى با
زبان قومش با ايشان سخن بگويد، هم چنان كه قرآن كريم از يك طرف او را در ميان قوم
لوط غريب خوانده و فرموده:(إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى
رَبِّي)[1] و از طرفى
ديگر همان مردم بيگانه را قوم لوط خوانده و مكرر فرموده:(وَ قَوْمُ
لُوطٍ).
حال اين سؤال
مطرح مىگردد كه آيا پيغمبرانى كه به بيش از يك امت مبعوث شدهاند يعنى پيغمبران
اولوا العزمى كه بر همگى اقوام بشرى مبعوث مىشدند چه وضعى داشتهاند؟ آيا همه
آنان زبان همه اهل عالم را مىدانستهاند و با اهل هر ملتى به زبان ايشان سخن
مىگفتهاند يا نه؟
در پاسخ بايد
گفت داستانهاى زير دلالت مىكنند بر اينكه اينها اقوامى كه اهل زبان خود
نبودهاند را نيز دعوت مىكردند، مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود،
سريانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود، و موسى با اينكه
عبرى بود، فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ايمان به خدا
دعوت فرمود، و پيغمبر بزرگوار اسلام هم يهود عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير
ايشان را دعوت فرمود، و هر كه از ايشان كه ايمان مىآورد ايمانش را مىپذيرفت،
همچنين دعوت نوح، كه از قرآن كريم، عموميت دعوت او استفاده مىشود، و همچنين
ديگران.
بنا بر اين،
معناى جمله(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ
لِيُبَيِّنَ لَهُمْ) (و خدا داناتر است) اين است كه خداى تعالى،
مساله ارسال رسل و دعوت دينى را بر اساس
[1] من به سوى پروردگارم هجرت مىكنم. سوره عنكبوت، آيه 26.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 19