نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 183
هر سه قسم تحريف
متواتر است، ادعاى بدون دليل كردهاند.
عمده دليلى
كه در باب تحريف نشدن قرآن كريم به آن اتكاء مىشود همان دليلى است كه در ابتدا بر
اين ابحاث آورده و گفتيم: قرآنى كه امروز در دست ما است همه آن صفات را كه خداى
تعالى در قرآن براى كلام خود آورده واجد است. اگر آن قرآن واقعى كه بر رسول خدا
6 نازل شد قول فصل و رافع اختلاف در هر چيزى است، اين نيز هست. اگر آن ذكر و
هادى و نور است، اين نيز هست. اگر آن مبين معارف حقيقى و شرايع فطرى است، اين نيز
هست. اگر آن معجزه است و كسى نمىتواند سورهاى مانندش بياورد، اين نيز هست. و هر
صفت ديگرى كه آن دارد اين نيز دارد.
آرى، جا دارد
كه به همين دليل اتكاء كنيم، چون بهترين دليل بر اينكه قرآن كريم كلام خدا و نازل
بر رسول گرامى او است خود قرآن كريم است كه متصف به آن صفات كريمه است و هيچ
احتياج به دليل ديگرى غير خود و لو هر چه باشد، ندارد. پس قرآن كريم هر جا باشد و
بدست هر كس باشد و از هر راهى بدست ما رسيده باشد حجت و دليلش با خودش است. و به
عبارت ديگر قرآن نازل از ناحيه خداى تعالى به قلب رسول گرامىاش، در متصف بودن به
صفات كريمهاش احتياج و توقف ندارد بر دليلى كه اثبات كند اين قرآن مستند به آن
پيغمبر است، نه به دليل متواتر، و نه متظافر. گو اينكه اين چنين دليلى دارد، ليكن
كلام خدا بودنش موقوف بر اين دليل نيست، بلكه قضيه به عكس است، يعنى از آنجايى كه
اين قرآن متصف به آن اوصاف مخصوص است مستند به پيغمبرش مىدانيم، نه اينكه چون به
حكم ادله مستند به آن جناب است قرآنش مىدانيم. پس قرآن كريم در اين جهت به هيچ
كتاب ديگرى شبيه نيست. در كتابها و رسالههاى ديگر وقتى مىتوانيم به صاحبش استناد
دهيم كه دليلى آن را اثبات كرده باشد. و همچنين اقوالى كه منسوب به بعضى از علماء
و صاحب نظران است، صحت استنادش به ايشان موقوف است بر دليل نقلى قطعى، يعنى متواتر
و يا مستفيض، ولى قرآن خودش دليل است بر اينكه كلام خدا است.
[ترتيب
سوره قرآن در جمع اول و دوم كار صحابه بوده است]
2- اينكه
ترتيب سورههاى قرآنى در جمع اول كار اصحاب بوده، و همچنين در جمع دوم- به دليل
رواياتى كه گذشت- و در بعضى داشت كه عثمان سوره انفال و برائت را ميان اعراف و
يونس قرار داد، در حالى كه در جمع اول بعد از آن دو قرار داشتند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 183