responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 182

به نويسندگان وحى دستور مى‌داد كه آن را در چه سوره‌اى در چه جايى قرار دهند.

از همه شواهد قطعى‌تر همان دليلى است كه در ابتداى اين مباحث آورديم، كه قرآن موجود در عصر ما داراى تمامى اوصافى است كه خداى تعالى قرآن نازل بر پيغمبر را به آن توصيف مى‌كند.

[دلالت روايات مربوط به جمع قرآن بر عدم تحريف و بيان اينكه قرآن خود عمده‌ترين دليل بر اينست كه كلام خدا است و تحريف نشده‌]

و كوتاه سخن مطالبى كه از روايات مذكور استفاده مى‌شود چند مطلب است:

1- اينكه آنچه ما بين دو جلد قرآن كريم هست همه كلام خداى تعالى است، چيزى بر آن اضافه نشده و تغييرى نيافته. و اما اينكه چيزى از قرآن نيفتاده باشد اين ادله دلالت قطعى بر آن ندارد، هم چنان كه به چند طريق روايت هم شده كه عمر بسيار به ياد آيه رجم مى‌افتاد و نوشته نشد. و نمى‌توان اين گونه روايات را كه به گفته آلوسى‌[1] از حد شماره بيرون است حمل بر منسوخ التلاوه كرد، زيرا گفتيم منسوخ التلاوه سخنى بيهوده بيش نيست و روشن ساختيم كه سخن از منسوخ التلاوه كردن از اثبات تحريف قرآن شنيع‌تر و رسواتر است.

علاوه بر اين، كسانى كه به غير آن قرآنى كه زيد به امر ابو بكر و در نوبت دوم به امر عثمان نوشت قرآن ديگرى داشتند- مانند على بن ابى طالب (ع) و ابى- بن كعب و عبد اللَّه بن مسعود- چيزى را از آنچه كه در قرآن دائر در ميان مردم بود انكار نكردند و نگفتند فلان چيز غير قرآن و داخل قرآن شده. تنها چيزى كه از نامبردگان در مخالفت با آن قرآن رسيده اين است كه از ابن مسعود نقل شده كه او در قرآن خود، معوذتين را ننوشته بود[2]، و مى‌گفت اينها دو حرز بودند كه جبرئيل براى رسول خدا 6 آورد تا حسن و حسين را با آن معوذ كند و از گزند حوادث بيمه سازد. ولى بقيه اصحاب اين سخن ابن مسعود را رد كرده‌اند[3] و از امامان اهل بيت (ع) بطور تواتر تصريح شده كه اين دو سوره از قرآن است‌[4].

و كوتاه سخن، روايات سابق همانطور كه مى‌بينيد روايات آحادى است محفوف به قرائن قطعى كه به طور قطع تحريف به زياده و تغيير را نفى مى‌كند، و نسبت به نفى تحريف به نقيصه دليلى است ظنى. پس، از اينكه بعضى ادعا كرده‌اند كه روايات نافيه‌


[1] روح المعانى، ج 1، ص 25.

[2] الدر المنثور، ج 6، ص 416 و 417.

[3] روح المعانى، ج 1، ص 25. تفسير برهان، ج 4، ص 531، ح 3.

[4] نور الثقلين، ج 5، ص 716، ح 7.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست