نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 142
و وجه اينكه هميشه
مشركين از انبياى خود مىخواستند كه ملائكه را بر ايشان بياورند و نشانشان دهند،
اين اعتقاد خرافى بود كه بشر، موجودى است مادى و فرو رفته در آلودگىهاى شهوت و
غضب و او با اين تيرگيش نمىتواند با عالم بالا كه نور محض و طهارت خالص است تماس
داشته باشد، و ميان اين و آن هيچ مناسبتى نيست. پس كسى كه ادعاى نوعى اتصال و
ارتباط با آن را مىكند بايد بعضى از سكنه و اهل آن عالم را با خود بياورد تا او
وى را در دعوتش تصديق و يارى كند.
آرى،
بتپرستان علاوه بر اين پندار غلط، ملائكه را آلهه مىدانستند و چون خداى سبحان را
قابل پرستش نمىدانستند و معناى دعوت انبياء در چنين جوى اين مىشد كه اين آلهه
خيالى شايسته عبادت و اختياردار شفاعت نيستند، و از نظر آنان اين دعوى محتاج به
دليل بود، لذا مىگفتند خود ملائكه را بياوريد تا بگويند و اعتراف كنند كه ما
معبود نيستيم و انبياء در دعوت خود راست مىگويند.
[وجه و سبب
اينكه مشركين از رسول اللَّه 6 خواستند ملائكه را برايشان بياورد و جواب خداوند
در مقابل اين درخواست باطل]
(ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً
مُنْظَرِينَ).
اين آيه جواب
از اقتراح و درخواست ايشان است كه از رسول خدا 6 خواسته بودند ملائكه را بياورد
تا به حقانيت او شهادت دهند. و حاصل جواب اين است كه سنت الهى بر اين جريان يافته
كه ملائكه را از چشم بشر بپوشاند و در پشت پرده غيب نهان دارد، و با چنين سنتى اگر
بخاطر پيشنهاد و اقتراح ايشان آنان را نازل كند، قهرا آيت و معجزهاى آسمانى خواهد
بود. و از آثار و خواص معجزه اين است كه اگر بخاطر پيشنهاد مردمى صورت گرفته باشد
و آن مردم پس از ديدن معجزه پيشنهادى خود، باز ايمان نياوردند دچار هلاكت و انقراض
شوند، و چون اين كفار كفرشان از روى عناد است قهرا ايمان نخواهند آورد و در نتيجه
هلاك خواهند شد.
و كوتاه، سخن
اگر خداوند ملائكه را در چنين زمينهاى كه خود آنان معجزهاى مىخواهند كه حق را
روشن و باطل را محو سازد، نازل فرمايد، نازل مىكند. اما كارى كه ملائكه به منظور
احقاق حق و ابطال باطل در چنين حال انجام دهند همين است كه ايشان را هلاك كنند و
نسلشان را براندازند. اين خلاصه معنايى است كه بعضى[1]
براى آيه كردهاند.