نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 402
عليه دهرى مذهبان عرب
كه منكر صانعند احتجاج مىكند ولى اين نيز مردود است، زيرا از سياق آيات دليلى بر
اين مدعا نيست.
و نيز اين
معنا روشن شد كه فرق ميان دو حجت و دليل، يعنى حجت(وَ هُوَ
الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ ...) و حجت(وَ فِي
الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ ...) اين است كه اولى توحيد ربوبيت را از
وحدتى كه در كثرت مشاهده مىشود، و ارتباط و اتصالى كه در تدبير همه موجودات عالم
با همه كثرتش ديده مىشود اثبات مينمايد و مىرساند كه مدبر آن يكى است.
ولى دومى به
عكس اولى اين مدعا را از طريق كثرت خواص و آثار در موجوداتى كه در شرايط واحدى
قرار دارند اثبات مىكند، و مىرساند كه اختلاف آثار و خواص موجودات با اينكه اصل
همه يكى است خود كاشف از وجود مبدئى است كه اين آثار و خواص مختلف و متفرق را
افاضه مىكند، و خود امرى است ما وراى طبايع اين موجودات، و سببى است فوق اين
اسباب كه گفتيم اصلشان واحد است، و او رب همه است، و ربى غير او نيست.
و اما آن
حجتى كه قبل از اين دو حجت اقامه شده بود يعنى جمله(اللَّهُ
الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ ...) دليلى بود كه مدعا را از هر دو طريق اثبات
مىكرد، زيرا هم در جمله(يُدَبِّرُ الْأَمْرَ) مساله تدبير
را تذكر مىدهد، كه عبارتست از وحدت كثير و جمع متفرقات، و هم در جمله(يُفَصِّلُ الْآياتِ) تفصيل را يادآورى مىكند كه خود تكثير واحد و
تفريق مجتمعات است، و حاصلش اين است كه امر عالم با همه تشتت و تفرقى كه دارد تحت
تدبير واحدى اداره مىشود، پس بهمين دليل رب آن نيز واحد است و آن خداى سبحان است،
و خداى تعالى است كه آيات را تفصيل مىدهد، و هر يك را از ديگرى جدا و متمايز
مىسازد، و در نتيجه سعيد از شقى، و حق از باطل جدا مىگردد، و اين همان معاد است،
پس خداوند متعال از اين برهان خود دو نتيجه مىگيرد: يكى مبدأ و ديگرى معاد، و در
باره معاد مىفرمايد:(لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ
تُوقِنُونَ)[1].
بحث
روايتى
در تفسير
عياشى از خطاب اعور و او بطور مرفوعه از اهل علم و فقاهت از آل محمد
(ع) روايت كرده كه فرمود:(وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ
مُتَجاوِراتٌ) معنايش اين است كه
[1] تا شايد شما به ملاقات پروردگار خود يقين كنيد. سوره رعد،
آيه 2.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 402