responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 301

[علم موهبتى به يعقوب 7-(وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ‌)- اكتسابى نبوده و نتيجه اخلاص در توحيد است‌]

(وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ)- ضمير در اين جمله به يعقوب (ع) برمى‌گردد، و معنايش اين است كه يعقوب (ع) به سبب علم و يا تعليمى كه ما به او داديم صاحب علم بود، و ظاهر اينكه تعليم را به خدا نسبت داده اين است كه مراد از علم يعقوب علم اكتسابى و مدرسه‌اى نيست، بلكه علم موهبتى است، قبلا هم گذشت كه اخلاص در توحيد، آدمى را به چنين علومى مى‌رساند، جمله بعد هم كه مى‌فرمايد:(وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ) اين معنا را تاييد مى‌كند، زيرا اگر مقصود از علمى كه خداوند به يعقوب (ع) تعليم داده بود همين علوم اكتسابى و مدرسه‌اى بوده كه هم خودش از طرق عادى بدست مى‌آيد و هم اسباب ظاهرى را معتبر مى‌شمارد ديگر صحيح نبود بفرمايد: و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند، زيرا بيشتر مردم راه بسوى چنين علمى دارند.

با در نظر داشتن اينكه جمله‌(وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ ...)، در مقام مدح و ثناى يعقوب (ع) است، و با اينكه علم موهبتى هرگز به خطا نمى‌رود، و در راهنماييش گمراه نمى‌گردد، و نيز با اينكه از سياق برمى‌آيد كه يعقوب بلا و گرفتارى فرزندان را پيش بينى كرده، و بدين جهت به آن وسيله توسل جسته، و نيز با در نظر داشتن اينكه رسيدنش به يوسف مهم‌ترين حاجت او بوده كه هرگز فراموشش نمى‌كرده، بطور يقين مى‌فهميم كه جمله‌(وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ ...) مى‌خواهد حق را به يعقوب (ع) دهد، و او را آنچه كه با فرزندانش سفارش كرد و در آخر به خدا توكل نمود تصديق نمايد، و وسيله‌اى را كه بدان توسل جست تصويب، و توكلش را بستايد، و بفهماند كه بخاطر همين جهات، خداوند حاجت درونيش را برآورد.

اين آن معنايى است كه با رعايت تدبر، از سياق آيات استفاده مى‌شود، ولى مفسرين در توجيه آن حرفهاى عجيبى زده‌اند مثلا بعضى‌[1] گفته‌اند: مقصود از جمله‌( ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ‌) ...

(قَضاها ) اين است كه فرزندان، از آن راهى كه پدر به منظور دفع بلا سفارش كرده بود داخل مصر نشدند، و به همين جهت از آن بلا كه يا حسد مردم و يا چشم زخم ايشان بوده ايمن نماندند، خود يعقوب (ع) هم مى‌دانست كه حذر از قدر جلوگيرى نمى‌كند، و تنها حاجتى كه در دل داشت او را وادار به اين گفتار كرد، و با گفتن آن، حاجت درونى خود را كه همان اضطراب قلبيش بود برآورده و خود را تسكين داد.

بعضى‌[2] ديگر گفته‌اند: معنايش اين است كه اگر خداوند مقدر كرده باشد كه چشم‌


[1] ( 1 و 2) مجمع البيان، ج 5، ص 250، ط تهران.

[2] ( 1 و 2) مجمع البيان، ج 5، ص 250، ط تهران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 301
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست