responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 243

اين معنا را درك نمى‌كنند. آرى، اكثريت مردم را كسانى تشكيل مى‌دهند كه همه همشان زندگى ظاهر دنيا است و از آخرت روى گردانند.

اما اينكه گفتيم رشد در پيروى دين توحيد است و معارفش همه حقيقت و مطابق با واقع است در بيان و توضيحش همان برهانى كه يوسف (ع) اقامه كرده بود كافى است.

و اما اينكه گفتيم تنها دين توحيد قادر بر اداره جامعه انسانى است دليلش اين است كه نوع انسانى وقتى در سير زندگيش سعادتمند مى‌شود كه سنن حياتى و احكام معاش خود را بر اساس حق و مبنايى كه مطابق با واقع باشد بنا نمايد و در مقام عمل هم بر طبق آن عمل نمايد، نه اينكه بر مبناى باطل و خرافى و فاقد تكيه‌گاهى ثابت بنا كند.

[اشاره به اينكه مفاد دو آيه:(يا صاحِبَيِ السِّجْنِ ...) و(ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ ...) يك برهان بر توحيد در عبادت است‌]

پس از همه آنچه گفته شد اين معنا روشن گرديد كه: هر دو آيه مورد بحث، يعنى آيه‌( يا صاحِبَيِ السِّجْنِ‌)- تا جمله-(أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ) مجموعا يك برهان است بر توحيد در عبادت، و حاصلش اين است: هر معبودى كه فرض شود، پرستشش به خاطر الوهيتى است كه در ذات آن معبود است و به خاطر وجوب ذاتى وجود اوست، و خداى سبحان در وجودش واحد و قهار است، و نه دومى برايش تصور مى‌شود، و نه با تاثيرش مؤثرى ديگر فرض دارد، پس ديگر هيچ معناى صحيحى براى تعدد آلهه تصور نمى‌شود، و اگر پرستش معبود براى اين است كه معبود مفروض شفيع در درگاه خداست، دليلى بر شفيع بودن آن در دست نيست، زيرا اگر باشد بايد از ناحيه خود خداى تعالى باشد و از ناحيه خدا هيچ دليلى بر شفيع بودن آلهه نرسيده، علاوه بر اينكه دليل بر خلاف آن رسيده است، زيرا خداوند از طريق عقل و همچنين به وسيله انبيا اين معنا را گوشزد كرده كه جز او هيچ چيزى نبايد پرستش شود.

از اينجا فساد مطلبى كه بيضاوى به پيروى از كشاف در تفسير خود آورده روشن مى‌گردد. او گفته: اين دو آيه دو دليل بر توحيد است، دليل اولى كه آيه‌(أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ) متضمن آنست دليلى است خطابى، و دليل دوم كه آيه‌(ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً ...) متضمن آن است برهانى است كامل.

آن گاه اضافه كرده كه: اين طرز بيان و استقلال از باب تدريج در دعوت و الزام حجت است، كه نخست به طريق خطاب، رجحان و بهترى توحيد را بر پرستش خدايان بيان مى‌كند، و سپس برهان اقامه مى‌كند بر اينكه آنچه را اينان آن را خدا مى‌نامند استحقاق خدايى و پرستش را ندارند، زيرا استحقاق پرستش يا بالذات است و يا بالغير، و هيچ يك از آن دو در اين بتها و خدايان ادعايى وجود ندارد. آن گاه در آخر حقيقت مطلب را بطور صريح بيان نموده روى آن‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 243
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست