نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 265
آيا اگر در همين حال
اجلت فرا رسد فكر مىكنى كه در چه حالى از دنيا رفته باشى؟ فرمود: اگر مرگ من در
اين ساعت برسد در حالى رسيده كه من مشغول طاعت خداى عز و جل هستم و خود و عيالم را
از تو و از مردم بى نياز مىكنم، ترس من تنها از اين است كه مرگم در حالى برسد كه
مشغول گناهى از گناهان باشم. گفتم: بله، خدا رحمتت كند تو درست گفتى، من آمدم تو
را موعظه كنم تو مرا موعظه كردى.[1] و در همان
كتاب از عبد الاعلى مولاى آل سام روايت كرده كه گفت: روزى تابستانى كه هوا بسيار
گرم بود در يكى از راههاى مدينه به امام صادق (ع) برخورده عرض كردم: فدايت شوم آيا
با آن وضعى كه نزد خداى تعالى و با آن قرابتى كه نسبت به رسول خدا 6 دارى در مثل
چنين روزى چرا خود را به زحمت مىاندازى؟ فرمود: اى عبد الاعلى به طلب رزق
برخاستهام تا از كسى مثل تو بى نياز باشم.[2]
مؤلف: بين اعتقاد به اينكه رزق تقسيم شود، و بين امر به طلب رزق منافاتى نيست و
اين معنا روشن است.
[چند روايت
در باره خلقت آسمانها و زمين و جمله: (وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ) ]
و در الدر
المنثور است كه طيالسى و احمد و ترمذى- وى حديث را حسن دانسته- و ابن ماجه و ابن
جرير و ابن منذر و ابو الشيخ در كتاب العظمة و ابن مردويه و بيهقى در
كتاب الاسماء و الصفات از ابى رزين روايت كردهاند كه گفته است: به
رسول خدا 6 عرضه داشتم پروردگار ما قبل از آنكه خلق خود را بيافريند كجا بود؟
فرمود: در عمائى بود كه ما تحت و ما فوق آن هوا بود، و عرش خود را بر آب خلق كرد.[3] مؤلف: كلمه عماء به
معناى ابر و مه غليظى است كه جلو ديد چشم را بگيرد و كلمه ما در
ما تحت و ما فوق موصوله است و مراد از هوا فضايى است كه از هر
چيز خالى باشد، هم چنان كه در جمله (أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ)- دلهايشان
خالى است به اين معنا آمده.
ممكن هم هست
حرف ما نافيه و كلمه هواء به همان معناى معروفش باشد كه
در اين صورت منظور از آن جمله، اين مىشود كه: خداى تعالى در عمائى بود كه مانند
ساير عماءها (ابرها) بالا و پائينش را هواء احاطه نداشت.
و اين روايت
از روايات تجسم است (كه يا بايد طرح و طرد شود، و يا توجيه گردد)،
[1] كافى، بحار الانوار، ج 11،( حالات امام باقر) ص 82.