نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 98
تحدى قرآن به علم
قرآن كريم
بعلم و معرفت تحدى كرده، يعنى فرموده: اگر در آسمانى بودن آن شك داريد، همه دست
بدست هم دهيد، و كتابى درست كنيد كه از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد، يك جا فرموده:
((وَ
نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ)، ما كتاب را كه بيان
همه چيزها است بر تو نازل كرديم)[1] و جايى
ديگر فرموده: ((لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ)، هيچ تر و
خشكى نيست مگر آنكه در كتابى بيانگر، ضبط است)[2]،
و از اين قبيل آياتى ديگر.
آرى هر كس در
متن تعليمات عاليه اسلام سير كند، و آنچه از كليات كه قرآن كريم بيان كرده و آنچه
از جزئيات كه همين قرآن در آيه:، ((وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَ
ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)، رسول شما را بهر چه امر كرد انجام دهيد، و
از هر چه نهى كرد اجتناب كنيد)[3] و آيه: ((لِتَحْكُمَ
بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ) تا در ميان مردم بآنچه خدا نشانت داده حكم
كنى)[4] و آياتى
ديگر به پيامبر اسلام حوالت داده، و آن جناب بيان كرده، مورد دقت قرار دهد، خواهد
ديد كه اسلام از معارف الهى فلسفى، و اخلاق فاضله، و قوانين دينى و فرعى، از
عبادتها، و معاملات، و سياسات اجتماعى و هر چيز ديگرى كه انسانها در مرحله عمل
بدان نيازمندند، نه تنها متعرض كليات و مهمات مسائل است، بلكه جزئىترين مسائل را
نيز متعرض است، و عجيب اين است كه تمام معارفش بر اساس فطرت، و اصل توحيد بنا شده،
بطورى كه تفاصيل و جزئيات احكامش، بعد از تحليل، به توحيد بر مىگردد، و اصل
توحيدش بعد از تجزيه بهمان تفاصيل بازگشت مىكند.
قرآن كريم
خودش بقاء همه معارفش را تضمين كرده، و آن را نه تنها صالح براى تمامى نسلهاى بشر
دانسته، و در آيه: ((وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ، لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ
مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ، تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)، نه از
گذشته و نه در آينده، باطل در اين كتاب راه نمىيابد، چون كتابى است عزيز، و نازل
شده از ناحيه خداى حكيم حميد)[5] و آيه: ((إِنَّا
نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ، وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)، ما ذكر را نازل
كرديم، و خود ما آن را حفظ مىكنيم)[6] فرموده:
كه اين كتاب با مرور ايام و كرور ليالى كهنه نميشود، كتابى است كه تا آخرين روز
روزگار، ناسخى، هيچ حكمى از احكام آن را نسخ نمىكند و قانون تحول و تكامل آن را
كهنه نمىسازد.