نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 616
بحث روايتى [ (شامل
رواياتى در ذيل آيات گذشته)]
در كتاب خصال
و توحيد و معانى الأخبار، از شريح بن هانى روايت آوردهاند كه گفت:
مردى اعرابى
در روز جنگ جمل، در برابر امير المؤمنين ع برخاست و عرضه داشت: يا امير المؤمنين!
تو مىگويى خدا واحد است؟ شريح مىگويد: مردم به وى حمله كردند كه اى بى سواد! مگر
نمىبينى امير المؤمنين چقدر گرفتارى و دل نگرانى دارد؟ حالا وقت اين سؤال است؟
امير
المؤمنين ع فرمود: به او حمله نكنيد، براى اينكه او همان را ميخواهد كه ما از لشگر
دشمن مىخواهيم، آن گاه فرمود: اى اعرابى! گفتن اينكه خدا واحد است، به چهار جور
ممكن است، دو قسم آن را در باره خداى تعالى نمىتوان گفت و دو قسم ديگرش را
مىتوان گفت، اما آن دو قسم كه نمىتوان گفت، يكى اين است كه بگوئيم خدا واحدست و
منظور ما از آن واحد عددى باشد، و اين جائز نيست زيرا چيزى كه ثانى ندارد، داخل در
باب اعداد نيست، آيا نمىبينى كه آنها كه گفتند: خدا سومى از سه تا است كافر
شدند؟.
دوم اينكه
بگوئيم خدا واحد است، آن طور كه مىگوئيم: انسان يكى از حيوانات است كه مرادمان از
واحد، واحد نوعى باشد، اين نيز جائز نيست، براى اينكه مستلزم تشبيه است، و
پروردگار ما بزرگتر و متعالىتر از تشبيه است.
و اما آن دو
جهتى كه در باره خداى تعالى صادق است، يكى اينكه بگوئيم: او واحد است به اين معنا
كه در موجودات هيچ چيزى شبيه او نيست و اين درست است، چون پروردگار ما همين طور
است، دوم اينكه بگوئيم: خداى عز و جل احدى المعنى است و منظور ما اين باشد: كه در
هستيش و در عقل و وهم ما جزء ندارد، و اين نيز درست است، چون پروردگار ما همين طور
است.[1] مؤلف:
اين دو وجهى كه مولانا امير المؤمنين ص در باره خدا صادق دانسته، بطورى كه ملاحظه
مىفرمائيد با آن بيانى كه ما در ذيل جمله:(وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) الخ، ذكر
كرديم منطبق است.
و در
خطبههايى كه از آن جناب و نيز از حضرت رضا ع و سائر ائمه اهل بيت ع روايت شده،
اين جمله مكرر آمده، كه فرمودند: (او واحد است ولى نه به عدد) الخ، و
[1]- خصال ج 1 ص 3 حديث 1 و توحيد صدوق ص 83 حديث 3 و معانى
الاخبار ص 5 حديث 2
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 616