responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 556

و امور متغير و امور متجزى را بصورت واحد و ثابت و بسيط درك كند، اين قواى مدركه ما، در درك خود اشتباه كرده، براى اينكه وقتى معلوم او را با همان معلوم در خارج مقايسه مى‌كنيم، مى‌بينيم با هم تطبيق نمى‌كند، آن وقت مى‌گوييم اشتباه كرده، و اما اينكه معلوم او براى او واحد و ثابت و بسيط است كه دروغ نيست و گفتگوى ما در همين معلوم است، از شما مى‌پرسيم: اين معلوم فراموش نشدنى ما (من) چيست؟ مادى است؟ يا مجرد؟ اگر مادى است پس چرا واحد و ثابت و بسيط است و چگونه يك امرى كه هيچگونه آثار ماديت و اوصاف آن را ندارد در زير جمجمه ما جا گرفته و هرگز هم فراموش نميشود؟ و اگر مجرد است كه ما هم همين را مى‌گفتيم.

پس از مجموع آنچه گفته شد، اين معنا روشن گرديد: كه دليل ماديين از آنجا كه از راه حس و تجربه و در چهار ديوارى ماده است، بيش از عدم و جدان (نيافتن) را اثبات نمى‌كند، ولى خواسته‌اند با مغالطه و رنگ‌آميزى عدم و جدان را به جاى عدم وجود (نبودن) جا بزنند، ساده‌تر بگويم دليلشان تنها اين را اثبات كرد كه ما موجودى مجرد نيافتيم، ولى خودشان ادعا كردند: كه موجود مجرد نيست، در حالى كه نيافتن دليل بر نبودن نيست.

و آن تصويرى كه براى جا زدن (نيافتن) بجاى (نبودن) كردند، تصويرى بود فاسد كه نه با اصول ماديت كه نزد خودشان مسلم و به حس و تجربه رسيده است، جور در مى‌آيد و نه با واقع امر.

[آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى تجرد روح فرض كرده‌اند]

2- و اما آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى تجرد نفس فرض كرده‌اند، اين است كه نفس عبارت است از حالت متحدى كه از تاثير و تاثر حالات روحى پديد مى‌آيد، چون آدمى داراى ادراك بوسيله اعضاى بدن هست، داراى اراده هم هست، خوشنودى و محبت هم دارد، كراهت و بغض نيز دارد، و از اين قبيل حالات در آدمى بسيار است كه وقتى دست به دست هم ميدهند و اين، آن را و آن، اين را تعديل مى‌كند و خلاصه در يكديگر اثر مى‌گذارند، نتيجه‌اش اين ميشود كه حالتى متحد پديد مى‌آيد كه از آن تعبير مى‌كنيم به (من).

در پاسخ اينان مى‌گوييم: بحث ما در اين نبود، و ما حق نداريم جلوى تئوريها و فرضيه‌هاى شما را بگيريم، چون اهل هر دانشى حق دارد فرضيه‌هايى براى خود فرض كند و آن را زير بناى دانش خود قرار دهد (اگر ديوارى كه روى آن پى چيد بالا رفت به صحت فرضيه خود ايمان پيدا كند و اگر ديوارش فرو ريخت، يك فرضيه ديگرى درست كند).

گفتگوى ما در يك مسئله خارجى و واقعى بود كه يا بايد گفت هست، يا نيست نه اينكه يكى وجودش را فرض كند و يكى نبودش را، بحث ما بحثى فلسفى است كه موضوعش هستى است در باره انسان بحث مى‌كنيم كه آيا همين بدن مادى است يا چيز ديگرى ما وراى ماده است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 556
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست