نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 457
كبرياؤه است اين
ملكيت است.
پس انسان در حالى
كه در مرتبه سابق از اسلام و تسليم هست، اى بسا كه عنايت ربانى شامل حالش گشته،
اين معنا برايش مشهود شود كه ملك تنها براى خداست، و غير خدا هيچ چيزى نه مالك
خويش است، و نه مالك چيز ديگر، مگر آنكه خدا تمليكش كرده باشد، پس ربى هم سواى او
ندارد، و اين معنايى است موهبتى، و افاضهاى است الهى، كه ديگر خواست انسان در
بدست آوردنش دخالتى ندارد، و اى بسا كه جمله(رَبَّنا وَ
اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ، وَ
أَرِنا مَناسِكَنا) الخ اشاره به همين مرتبه از اسلام باشد، چون ظهور جمله:(إِذْ
قالَ لَهُ رَبُّهُ: أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ) الخ ظاهر در
اين است كه امر (اسلم) امر تشريفى باشد، نه تكوينى، و ابراهيم (ع) دعوت پروردگار
خود را اجابت نمود، تا باختيار خود تسليم خدا شده باشد و اين هم مسلم است كه امر
نامبرده از اوامرى بوده كه در ابتداء كار ابراهيم متوجه او شده پس اينكه در اواخر
عمرش از خداى تعالى براى خودش و فرزندش اسماعيل تقاضاى اسلام و دستورات عبادت
ميكند چيزى را تقاضا كرده كه ديگر باختيار خود او نبوده و كسى نمىتواند با اختيار
خود آن قسم اسلام را تحصيل كند.
و يا درخواست
ثبات بر امرى بوده كه باز ثابت بودنش باختيار خودش نبوده پس اسلامى كه در اين آيه
درخواست كرده، اسلام مرتبه چهارم بوده، و در برابر اين مرتبه از اسلام، مرتبه
چهارم از ايمان قرار دارد، و آن عبارت از اين است كه اين حالت، تمامى وجود آدمى را
فرا بگيرد، كه خداى تعالى در باره اين مرتبه از ايمان مىفرمايد: ((أَلا
إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ،
الَّذِينَ آمَنُوا، وَ كانُوا يَتَّقُونَ)، آگاه باش، كه اولياء خدا نه خوفى بر
آنان هست، و نه اندوهناك ميشوند، كسانى كه ايمان آوردند، و از پيش همواره ملازم با
تقوى بودند).[1] چون
مؤمنينى كه در اين آيه ذكر شدهاند، بايد اين يقين را داشته باشند، كه غير از خدا
هيچكس از خود استقلالى ندارد، و هيچ سببى تاثير و سببيت ندارد مگر باذن خدا، وقتى
چنين يقينى براى كسى دست داد، ديگر از هيچ پيشامد ناگوارى ناراحت و اندوهناك
نمىشود، و از هيچ محذورى كه احتمالش را بدهد نمىترسد، اين است معناى اينكه
فرمود: (نه خوفى بر آنان هست، و نه اندوهناك ميشوند)، و گر نه معنا ندارد كه انسان
حالتى پيدا كند كه از هيچ چيز نترسد، و هيچ پيشامدى اندوهناكش نسازد، پس اين همان
ايمان مرتبه چهارم است، كه در قلب كسانى پيدا ميشود، كه داراى اسلام مرتبه چهارم
باشند، (دقت فرمائيد).