نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 416
هفتم اينكه محال است
با وجود امام كسى پيدا شود كه از نظر فضائل نفسانى ما فوق امام باشد.
و اين هفت
مسئله از امهات و رؤس مسائل امامت است، كه از آيه مورد بحث در صورتى كه منضم با
آيات ديگر شود استفاده مىشود (و خدا راهنما است).
[امامت
مستلزم اهتداء به حق است نه بالعكس]
حال خواهى
گفت: اگر هدايت امام بامر خدا باشد، يعنى هدايتش بسوى حق باشد، كه آن هم ملازم با
اهتداء ذاتى او است، هم چنان كه از آيه:(أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى
الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ) الخ، استفاده گرديد، بايد همه انبياء امام هم
باشند، براى اينكه نبوت هيچ پيغمبرى جز با اهتداء از جانب خداى تعالى، و بدون
اينكه از كسى بگيرد و يا بياموزد، تمام نمىشود، و وقتى بنا شد موهبت نبوت مستلزم
داشتن موهبت امامت باشد، دوباره اشكال، عود مىكند و بخودتان برمىگردد كه با آنكه
ابراهيم سالها بود كه داراى مقام نبوت بود، و بحكم گفتار شما امامت را هم داشت،
ديگر چه معنا دارد به او بگوئيد حالا كه خوب از امتحان در آمدى، تو را امام
ميكنيم.
در جواب
مىگوئيم: آنچه از بيان سابق بدست آمد، بيانى كه از آيه استفاده كرديم، تنها اين
بود كه هدايت بحق كه همان امامت است، مستلزم اهتداء بحق است، و اما عكس آن را كه
هر كس داراى اهتداء بحق است بايد بتواند ديگران را هم بحق هدايت كند، و خلاصه بايد
امام باشد، هنوز بيان نكرديم.
اينك براى
اطمينان خاطر خواننده عزيز، ترجمه آيات را مىآوريم تا خود بدقت در آن تدبر كند:
(ما اسحاق و يعقوب را به ابراهيم داديم، و همه ايشان را هدايت كرديم، نوح را هم
قبلا هدايت كرده بوديم، و همچنين از ذريه او، داود و سليمان و ايوب، و يوسف و
موسى، و هارون را، و ما اين