نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 225
و در تفسير قمى[1] از امام صادق (ع) روايت كرده كه
فرموده: موسى از پروردگارش مسئلت كرد: بين او و آدم جمع كند، و خدا هم جمع نموده،
وى را موفق بزيارت او نمود، موسى گفت: اى پدر، مگر جز اين بود كه خدا تو را بدست
قدرت خود بيافريد؟ و از روح خود در تو بدميد؟ و ملائكه را به سجده بر تو وادار
نمود؟، پس چرا وقتى دستور داد: از يك درخت بهشت نخورى، نافرمانى كردى؟ آدم گفت: اى
موسى! بگو ببينم، خطيئه من در تورات چند سال قبل از خلقتم نوشته شده؟ گفت: سى هزار
سال آدم گفت: همين طور است، آن گاه امام صادق (ع) فرمود: آدم با همين كلام موسى را
قانع ساخت.
* مؤلف: قريب
باين معنا را علامه سيوطى در المنثور[2] بچند طريق
از رسول خدا 6 نقل كرده.
و در علل[3] از امام باقر (ع) روايت كرده كه
فرمود: بخدا سوگند خداى تعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود، و اگر او را در بهشت
جاى داد، براى اين بود كه نافرمانى بكند، و آن گاه او را به همان جايى كه براى
آنجا خلقتش كرده بود، برگرداند.
* مؤلف: اين
معنا در روايت عياشى،[4] از امام
صادق (ع) هم گذشت، كه فرمود: آدم دوستى از ميانه ملائكه داشت، (تا آخر حديث).
و در كتاب
احتجاج[5]-، در ضمن
احتجاج على (ع) با مرد شامى، كه از آن جناب پرسيده بود: گرامىترين واديهاى روى
زمين كجا است؟ فرمود: بيابانى است كه آنجا را سرانديب ميخوانند، آدم وقتى از آسمان
هبوط كرد، در آنجا سقوط كرد.
* مؤلف:
مقابل اين روايت، روايات بسيار زيادى است، كه دلالت دارد بر اينكه آدم در مكه سقوط
كرد، و بعضى از اين روايات گذشت، ممكن هم هست ميانه اين روايات مختلف، جمع كرده،
گفت: ممكن است آن جناب اول از آسمان به سرانديب فرود آمده، و بار دوم از سرانديب
به سرزمين مكه هبوط كرده باشد، نه به دو نزول، در عرض هم، تا جمع ممكن نباشد.
و در در
المنثور[6] از
طبرانى، و از كتاب عظمت ابى الشيخ، و ابن مردويه، همگى از ابى ذر، روايت شده كه
گفت: حضور حضرت رسول عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! آيا بنظر شما آدم پيغمبر بود، يا
نه؟ در پاسخ فرمود: هم نبى بود، و هم رسول، چون خداى تعالى قبلا با او صحبت كرده
بود، و فرموده بود:(يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ) پس معلوم
ميشود بآنجناب وحى ميشده.
* مؤلف: اهل
سنت و جماعت، قريب باين معنا را بچند طريق روايت كردهاند.