نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 215
ملائكه در شرقى
باغهاى عدن اسكان داده شدند، و شمشيرى براق بالا و پائين شدن گرفت، تا راه درخت
حياة را محافظت كنند.
اين بود فصل
سوم از تورات عربى، كه در سال 1811 ميلادى بچاپ رسيده.
و خواننده
عزيز با تطبيق و مقايسه اين دو داستان با هم، يعنى داستان آدم بنقل قرآن كريم، و
بنقل تورات، و سپس دقت در رواياتى كه از طرق عامه و شيعه وارد شده، بحقايق اين قصه
پى مىبرد، و ما خود اين مقايسه و تطبيق را در اينجا عملى نكرديم، چون كتاب ما
تفسير قرآن است، و بررسى اين قضيه در خور آن نيست.
[مگر بهشت
مقام قرب و نزاهت نيست و مگر در باره بهشت نيامده كه در آن لغو و گناه نيست؟ شيطان
چگونه دو باره به بهشت راه يافت]
و اما اينكه
مسئله داخل شدن ابليس در بهشت، و اغواى آدم در آنجا، با اينكه بهشت اولا مقام قرب
و نزاهت و طهارت است، و بحكم آيه:(لا لَغْوٌ فِيها وَ لا تَأْثِيمٌ)[1]، جاى لغو و گناه و
نيرنگ نيست، و ثانيا بهشت در آسمان قرار دارد و ابليس بعد از امتناعش از سجده بر
آدم، بفرمان(فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ)[2]. و نيز
بحكم(فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها)[3]، از بهشت رانده شد،
و چون ميخواست تكبر كند، و بهشت جاى تكبر نبود، فرود آمد، و با اين حال چطور
دوباره به بهشت راه يافت؟.
جواب از
اشكال اول اين است كه همانطور كه بعضى ديگر نيز گفتهاند: قرآن كريم آنچه از لغو و
تاثيم كه از بهشت نفى كرده، از بهشت خلد نفى كرده، يعنى آن بهشتى كه مؤمنين در
آخرت داخل آن ميشوند، و همچنين از بهشت برزخى كه بعد از مرگ و رحلت از دار تكليف
در آنجا بسر مىبرند، و اما بهشت دنيايى كه آدم و همسرش داخل آن شدند، و هنوز در
دار تكليف و مورد توجه امر و نهى قرار نگرفته بودند، قرآن كريم در باره آن بهشت
هيچ مطلبى بيان نكرده، و بلكه ميتوان گفت: بعكس گفتار اشكال كننده، جايى بوده كه
لغو و تاثيم در آن ممكن بوده، و شاهد بر آن همين كافى است، كه قرآن وقوع عصيان آدم
را در آن حكايت كرده.
علاوه بر اينكه
لغو و تاثيم از امور نسبى است، كه وقتى تحقق پيدا مىكند كه انسان در دنيا آمده
باشد، و امر و نهى متوجه او شده، و خلاصه انسان مكلف شده باشد.
و اما جواب
از اشكال دوم، اين است كه اولا برگشتن ضمير (هاء) در جمله (فاخرج منها)، و جمله
(فاهبط منها) الخ، بكلمه (سماء)، از آيه روشن نيست، و دليلى نداريم كه بان برگردد،
براى اينكه در كلام سابق نامى از سماء برده نشده، و معهود ذهن نبوده، پس ممكن است
بعنايتى بگوئيم:
مراد خروج از
ميانه ملائكه، و هبوط از ميان آنان باشد، و يا مراد خروج و هبوط از منزلت و كرامت
باشد.