نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 182
چون خداى سبحان در
اين آيه خبر ميدهد به اينكه آنچه از موجودات كه كلمه (شىء- چيز) بر آن اطلاق
بشود، و در وهم و تصور در آيد، نزد خدا از آن چيز خزينههايى انباشته است، كه نزد
او باقى هستند، و تمام شدنى برايشان نيست، و بهيچ مقياسى هم قابل سنجش، و بهيچ حدى
قابل تحديد نيستند، و سنجش و تحديد را در مقام و مرتبه انزال و خلقت مىپذيرند، و
كثرتى هم كه در اين خزينهها هست، از جنس كثرت عددى نيست، چون كثرت عددى ملازم با
تقدير و تحديد است، بلكه كثرت آنها از جهت مرتبه و درجه است، و بزودى انشاء اللَّه
در سوره حجر در تفسير آيه نامبرده كلامى ديگر خواهد آمد.
پس حاصل كلام
اين شد: كه اين موجودات زنده و عاقلى كه خدا بر ملائكه عرضه كرد، موجوداتى عالى و
محفوظ نزد خدا بودند، كه در پس حجابهاى غيب محجوب بودند، و خداوند با خير و بركت
آنها هر اسمى را كه نازل كرد، در عالم نازل كرد، و هر چه كه در آسمانها و زمين هست
از نور و بهاى آنها مشتق شده است، و آن موجودات با اينكه بسيار و متعددند، در عين
حال تعدد عددى ندارند، و اينطور نيستند كه اشخاص آنها با هم متفاوت باشند، بلكه
كثرت و تعدد آنها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحيه آنها نيز باين نحو
نزول است.
*(وَ
أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ) آنچه ملائكه اظهار
بدارند، و آنچه پنهان كنند، دو قسم از غيب نسبى است، يعنى بعضى از غيبهاى آسمانها
و زمين است، و بهمين جهت در مقابل آن جمله:
(أَعْلَمُ
غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) قرار گرفت، تا شامل هر دو قسم غيب يعنى غيب
داخل در عالم ارضى و سماوى، و غيب خارج از آن بشود.
[ابليس قبل
از بوجود آمدن صحنه خلقت آدم كافر بوده]
تقيد جمله:
(كنتم تكتمون) بقيد (كنتم)، باين معنا اشعار دارد: كه در اين ميان در خصوص آدم و
خلافت او، اسرارى مكتوم و پنهان بوده، و ممكن است اين معنا را از آيه بعدى هم، كه
مىفرمايد:(فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ، أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ
مِنَ الْكافِرِينَ)[1]، استفاده
كرد.
چون از اين
جمله بر مىآيد كه ابليس قبل از بوجود آمدن صحنه خلقت آدم، و سجده ملائكه، كافر
بوده (چون فرموده(كانَ مِنَ الْكافِرِينَ)، از كافرين بود) و سجده نكردنش، و
مخالفت ظاهريش، ناشى از مخالفتى بوده كه در باطن، مكتوم داشته.
و از همين جا
روشن ميشود كه سجده ملائكه، و امتناع ابليس از آن، يك واقعهاى بوده كه در فاصله
فرمايش خدا:(إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)، و بين فرمايش
ديگرش:(أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ) الخ، واقع
شده و نيز از آن استفاده ميشود كه بخاطر چه سرى جمله:(إِنِّي أَعْلَمُ
ما لا تَعْلَمُونَ)) الخ، را بار دوم مبدل كرد بجمله:(إِنِّي
أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).