نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 133
نهادند، و چه طغيان
بزرگى مرتكب شدند؟!)،[1] از ايشان
حكايت كرده چون در اين گفتارشان خواستهاند با اين توقع كه خودشان نزول ملائكه و
يا پروردگار را ببينند، دعوى رسالت رسول خدا 6 را باطل كنند، و بگويند: ما هم كه
مثل اوئيم، پس چرا خودمان نزول ملائكه را نبينيم؟
و چرا خودمان
پروردگارمان را ديدار نكنيم؟! خداى تعالى استدلالشان را رد نموده و فرموده: ((يَوْمَ
يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ، لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ، وَ يَقُولُونَ
حِجْراً مَحْجُوراً)، روزى خواهد رسيد كه ملائكه را ببينند، اما روزى كه
مجرمين مژدهاى ندارند و در امانخواهى فريادشان به حجرا حجرا بلند ميشود)[2] و حاصل معناى آن اين است كه اين
كفار با اين حال و وصفى كه دارند، ملائكه را نمىبينند، مگر در حال مردن، هم چنان
كه در جاى ديگر همين پاسخ را داده و فرموده: ((وَ قالُوا: يا
أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ، لَوْ ما
تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ؟ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ، ما نُنَزِّلُ
الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ، وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ)، گفتند: اى
كسى كه ذكر بر او نازل شده، تو ديوانهاى، اگر راست مىگويى، چرا اين ملائكه بسر
وقت خود ما نيايد؟ (مگر ما از تو كمتريم؟) اينان ميدانند كه ما ملائكه را جز بحق
نازل نميكنيم، و وقتى بحق نازل كنيم ديگر بايشان مهلت نميدهند).[3]
اين چند آيه اخير علاوه بر وجه استدلال، نكتهاى اضافى دارد، و آن اين است كه
اعتراف براستگويى رسول خدا 6 كردهاند، چيزى كه هست ميگويند: خود او نميداند
آنچه كه ميگويد، اما وحى آسمانى نيست، بلكه هذيانهايى است كه بيمارى جنون در او
پديد آورده، هم چنان كه در جاى ديگر از ايشان حكايت ميكند كه گفتند: ((مَجْنُونٌ
وَ ازْدُجِرَ)، اجنه او را آزار ميدهند).[4]
و كوتاه سخن آنكه امثال آيات نامبرده در مقام بيان استدلالهايى است كه كفار از
طريق مماثلت بر ابطال دعوى نبوت انبياء كردهاند.
[در خواست
معجزه بعنوان حجت و شاهد از انبياء براى پذيرش دعوت آنها]
عكس العمل
دوم كه مردم در برابر دعوت انبياء نشان دادند، اين بود كه دعوت آنان را نپذيرفتند
مگر وقتى كه حجت و شاهدى بر صدق دعوى خود بياورند، براى اينكه دعوى انبياء مشتمل
بر چيزهايى بود كه نه دلها و نه عقول بشر آشنايى با آن نداشت، و لذا باصطلاح فن
مناظره از راه منع با سند وارد شدند، و منظورشان از شاهد همان معجزه است.
توضيح اينكه
ادعاى نبوت و رسالت، از هر نبى و رسولى كه قرآن نقل كرده، با ادعاى وحى و سخن گويى
با خدا، و يا به گفتگوى با واسطه و بى واسطه نقل كرده، و اين مطلبى است كه هيچيك
از حواس ظاهرى انسان با آن آشنايى ندارد، و حتى تجربه نيز نميتواند انسان را با آن
آشنا