نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 15 صفحه : 147
باشد؟ اینهائى که مىگویند آخوند چه کار دارد به امور سیاسى، پیغمبر اکرم کدام روزش از مسائل سیاسى خارج بود؟ دولت تشکیل مىداد، با اشخاصى که بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه میکرد، جنگ مىکرد. ما را آنطور مىخواستند منزوى کنند که لباس جندى را مىگفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندى داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سیدالشهدا نداشت لباس جندى؟ اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوى کرده بودند، یعنى خود ما را به مغزهاى ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید مادر سیاست دخالت کنیم. نخیر، مساله این نیست، مساله دخالت در سیاست در راس تعلیمات انبیاست، مساله جنگ مسلحانه با اشخاصى که آدم نمىشوند و خواهند ملت را تباه کنند، در راس برنامههاى انبیا بوده است. ما همه تعلیمات انبیا را کنار گذاشتیم، فقط به آن تعلیماتى که با عرض مىکنم دخالت نکردن در سیاست و دخالت نکردن در جامعه، اینها فقط همینش را گرفته ایم، نمازش را گرفتهایم و باقى را رها کردیم. مگر امکان دارد که انسان مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلک و در امر مسلمین دخالت نکردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمین کسى نکند مسلم نیست، به حسب روایت منسوب الى رسول الله. ملت ما باید همانطور که بیدار شده است و هشیار و توجه به مسائل پیدا کرده و فهمیده است که اینهائى که با روحانیون مخالف هستند با ملت مخالفند، نه با روحانیون، اگر روحانیون کارى به کار دولتها نداشتند خیلى هم محترم بودند و خیلى هم معززا ما یک احترام میان تهى آبرو پیش خدا رفته و این حاکم شهر به آدم احترام مىگذارد. امروز همه فهمیدند این را، مگر آنهائى که خودشان را به نفهمى مىزنند و آنهائى که مغزهایشان خشک است که نمىفهمند هیچ چیز را که این مساله دخالت در امور سیاسى از بالاترین مسائلى است که انبیا براى او آمده بودند. قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر مىشود بدون دخالت در امور سیاسى؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعى و در احتیاجات ملتها کسى بدون اینکه دخالت کند، قیام بالقسط باشد؟ یقوم الناس بالقسط باشد؟ مگر مىشد ما و شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کارى به شما نداریم و ما خیلى هم آمد گفت دیگر که اى مراجع اسلام اى چه، اى چه، من دیگر از آن کارها دست برداشتم، همانى که مراجع اسلام را مىگفت که این سیاه روزها و این کذا و کذا، بدگوئى مىکرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ براى اینکه دوباره بازى بدهد، خیال مىکرد حالا دوباره مىشود بازى داد. بازى یک وقت نخورید، یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست، شما بروید سراغ مساله گفتنتان، خیلى هم معزز هستید و اگر چنانچه مساله مىگفتید دیگر قتلى واقع نمىشد، براى دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و مقتول دارید. این اشکال اولش به نبى اکرم وارد است، اگر ایشان هم به سرمایه دارهاى مکه و حجاز کارى نداشت و توى مسجد مى نشست و مساله مىگفت، جنگ پیش نمىآمد، کشتار نمىشد، عموى معظمش کشته نمىشد. و به سیدالشهدا وارد است، اگر سیدالشهدا مىرفت پیش یزید و بیعت مىکرد و مساله گو، مساله گفت، با او مىساخت و مساله مىگفت، یزید خیلى هم احترام مىکرد و دستش هم
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 15 صفحه : 147