نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 133
مرید و مرادی ، که فلان شخص مثلا تلقین ذکر را از استادش گرفته ، و او از
استاد خودش ، یا استادش او را به قطبیت معرفی کرده ، و همینطور همین
جهت سبب بوده که اینها هم شرح حال زیاد مینوشتند .
این است که این دو گروه شرح حالشان خوب نوشته شده و حتی بیش از
مقداری که بودند بزرگ معرفی شدند ، چون معلوم است ، مثلا یک محدث اگر
چه اعمال غرض نمیکند ولی مطابق شناختی که دارد شرح حال مینویسد حاج شیخ
عباس قمی ، مثلا " مجلسی " را میشناسد آنچنانکه هست ، اما ابوریحان
بیرونی را که حاج شیخ عباس قمی نمیشناسد و نمیتواند هم بشناسد در نتیجه
وقتی کتاب " کنی و القاب " حاج شیخ عباس را میخوانیم ، به مجلسی
برسیم میبینیم چهار صفحه درباره اش بحث کرده با القاب خیلی زیاد ، به
ابوریحان بیرونی برسیم میبینیم چهار سطر نوشته اگر ما از جای دیگر اطلاع
نداشته باشیم میگوییم این ابوریحان بیرونی کسی نبوده ، غافل از اینکه
نویسنده کسی است که مجلسی را میشناخته و به او علاقه مند بوده و ارادت
داشته است ، هیچ هم دروغ نگفته ، هر چه که راجع به فضیلت او سراغ داشته
نوشته ، ولی ابوریحان را نمیشناخته ، علاقه ای هم به او نداشته و شرح حال
او را طردا للباب نوشته است .
در مورد عرفا هم همین جور است میبینید شرح حال دراویش به دقت نوشته
شده ، گذشته از کشف و کرامت هایی که غیر قابل قبول هم هست ، جزئیات
زندگی آنها نوشته شده و خلاصه هر چه فضیلت داشته اند رو آمده این دو طبقه
خوب شناسانده شده اند اما طبقات دیگر آنچنان که باید شناسانده نشده اند
مثلا فلاسفه سخنگو نداشته اند ، در میان فلاسفه ، ترجمه نویس وجود نداشته ،
اگر وجود میداشت اینها هم از طبقه خودشان خوب دفاع میکردند غیر از چند
تایی مثل بوعلی سینا که شهرت جهانی داشته اند ، باقی دیگر اسمشان را هم
به زور میتوان از لابلای کتابها پیدا کرد چرا ؟ چون اینها در طبقه خودشان
مترجم نداشتهاند . این است که یک
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 133