نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 57
انسان که چه چیزهایی در فطرت انسان است روی چهار چیز این بحث هست :
یکی وجدان حقیقتجویی یا وجدان علم : آیا انسان علم را به خاطر خود علم
دوست دارد ، یعنی به حسب فطرت و غریزه کاوشگر آفریده شده است ؟ دیگر
همین وجدان اخلاقی است : آیا انسان به حسب فطرت نیکوکار آفریده شده ؟
به او وجدانی داده شده که او را دعوت به نیکوکاری میکند و فرمان به نیکی
میدهد ؟ سوم وجدان زیبایی است : آیا هر کسی به حسب وجدان خودش بالفطره
زیبایی شناس و زیبایی خواه آفریده شده است ؟ و چهارم وجدان پرستش یعنی
وجدان دینی و مذهبی که آیا هر انسانی به حسب خلقت و فطرت ، پرستنده و
خدا خواه و خدا دوست و خدا پرست آفریده شده است یا نه ؟ کانت روی
مسئله وجدان اخلاقی تکیه کرده است .
بنابر این طبق این نظریه ، اخلاق یعنی دستورهای صریح و قاطعی که وجدان
انسان به انسان الهام میکند اگر بپرسید چرا انسانها ایثار میکنند ؟
میگوید این ، امر وجدان است ، چرا ندارد ، دلیل ندارد ، وجدان امر کرده
چرا انسانها حق شناس اند ؟ میگوید حق شناسی الهام وجدان است چرا
انسانها از عفو بیشتر لذت میبرند تا انتقام ، و به جای انتقام عفو
میکنند ؟ میگوید فرمان وجدان است چرا انسان تن به ذلت دادن را سختتر از
جان دادن میداند و میگوید زیر بار ذلت نمیروم ؟ میگوید فرمان وجدان است
و جز فرمان وجدان چیز دیگری نیست .
چند کلمه ای ذکر مصیبت میکنم : مکرر شنیده و میدانید در حادثه کربلا
یکی از شاخصهای اخلاقی که در شخص مقدس سیدالشهداء و یاران و اهل بیتش
نمودار است این حالت اخلاقی است که ما تن به ذلت نمیدهیم ، ما اسیر
میشویم ، تن ما ممکن است در زنجیر قرار بگیرد ،
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 57