نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 100
است که در سرشت روحی انسان نهاده شده است . انسان حقیقتی است مرکب
« و نفخت فیه من روحی »[1]
. در انسان عنصری غیر طبیعی وجود دارد همچنان که عناصری طبیعی وجود دارد
. عناصر طبیعی ، انسان را به طبیعت وابسته کردهاند و این عنصر غیر طبیعی
، انسان را به اموری غیر طبیعی و غیر مادی وابسته کرده است . اینکه
انسان حقیقت جو و طالب حقیقت است ، خواستهای است مربوط به روح او و
سرشت روحی او ، زیبایی ، گرایشی است در روح او . فضیلت اخلاقی همچنین
تمایل به خلاقیت ، فنانیت و ابداع همچنین . و همینطور است تمایل به
پرستش معشوق که در واقع پرتوی است از پرستش معشوق حقیقی ، یعنی معشوق
حقیقی انسان ذات مقدس باریتعالی است و به هر چیز دیگری هر گاه عشق
روحانی پیدا کند ، این ، زنده شدن همان عشق حقیقی است که عشق به ذات حق
است که به این صورت پیدا شده است . این یک نوع توجیه از همه اینها .
توجیه بر اساس نفی فطریات احساسی
توجیهات دیگر قهرا این است که " خیر ، اینها فطری نیست . " وقتی
که فطری نباشد ما باید برای همه اینها توجیهاتی از برون انسان پیدا کنیم
. میرویم سراغ واضحترین مصادیقش . مثلا گرایش انسان به علم و تقدیس علم
برای چیست ؟ میگویند انسان با حیوان فرقی ندارد ، آنچه انسان به حسب
غریزه میخواهد همان مسائل معاشی است ، چیزهایی است که به معاش و
زندگیش و همین وسائل
[1] حجر / . 29
نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 100