گفتم: پسرك! تو بايد به قوه تحصيلاتت در امتحان پيروز شوى نه با نمرههاى
دروغى اين آموزگار منحرف، او مىخواهد شما را فريب دهد و مانند خودش بدبخت كند،
اينها ايادى بيگانگان در كشور ما هستند، براى اينكار مأموريت دارند، ارانى يك
دكتر خودپرست و منحرف بيشتر نبود، مبادا دفعه ديگر گوش به اين حرفهاى بيهوده بدهى!
خلاصه، با هزار درد سر اين حرفها را از مغز آن كودك ساده لوح بيرون كردم و
تصميم گرفتم با كمك ساير اولياى اطفال شر آن آموزگار فاسد را از سر اطفال معصوم آن
دبستان كوتاه كنم و بالاخره موفق هم شديم ولى چطور ... با يك سلسله شكايت نامهها
و دوندگىها ...
به سلامتى شما امروز ما اين آقا را از دبستان خارج كرديم. فردا عصر يكى از
اولياى اطفال كه با من رفاقت گرمى دارد به من تلفن كرد و پس از يك فصل خنده طولانى
گفت آقاى دكتر چشم شما روشن! ... عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد!
با تعجب گفتم مگر چى شده؟ گفت هيچ، آموزگار اخراجى شما در فلان دبيرستان مشغول
كار است، اگر آن موقت آموزگار بود حالا دبير شده و بهتر مىتواند انجام وظيفه كند!
ديدم با آن همه زحمت نه فقط كارى از پيش نبردهام بلكه شايد بدون توجه، دامنه فساد
را هم وسيعتر ساختهام!
فهميدم موضوع به اين سادگىها كه ما خيال مىكنيم نيست، و از جاهاى ديگر مطلب
خراب است و بايد خرابىها را از آنجا اصلاح كرد آن هم دست ما كوتاه و خرما بر نخيل!
***
ناگاه درب اطاق به شدت باز شد و
پيشخدمت با چهره برافروختهاى وارد شد، گفت:
آقاى رييس فوراً به دادش برسيد الان مىميرد، الآن مىميرد!
رييس- كى؟ كى؟!
جواد- قربان يك جوانى روى تختخواب 27 افتاده و مشغول جان دادن است، اگر به
فريادش نرسيد به زودى جان مىسپارد؟! گويا مسموش كردهاند ...
رييس فوراً با پزشك مخصوص بر بالين جوان حاضر شدند.
رييس رو به جواد كرده گفت: اسمش چيه؟!
جواد نگاه به ورقه بالاى سر او كرده گفت: قربان! محمود ...
رييس- آها؛ همان كه آن آقاى افسر شهربانى زياد سفارشش را مىكرد ... آه كسى
مسمومش كرده؟، فوراً دست محمود را بالا زدند و يكى از رگهاى او را قطع كردند
مقدارى خون سياه رنگ غليظ و سوزانى از آن بيرون ريخت و از طرف ديگر خون سالم به او
تزريق كردند، سرمهاى ضد سم يكى پس از ديگرى در بازو و رانش فرو مىكردند، و معده
او را با داروهاى ضد عفونى شستشو مىدادند كم كم تفاوت مختصرى در حال او پيدا شد و
برق ضعيفى از روزنه حيات او درخشيدن گرفت و معلوم شد خطر رفع شده است.
رييس براى تحقيق در اطراف موضوع به اطاق دفتر بازگشت و عدهاى از پرستاران را
كه مورد اعتماد بودند