«افسانه سرّ بزرگ (يعنى معماى طبيعت)
هنوز لا ينحل است حتى نمىتوان مطمئن بود كه اين راز در آخر كار هم گشودنى باشد!
آنچه تاكنون از كتاب طبيعت خواندهايم بسيار چيزها به ما آموخته است: ما به اصول
زبان طبيعت آشنا شدهايم به تدريج اين شايستگى را پيدا كرده كه مفتاح رمز را كشف
كنيم و همين نكته است كه در تلاش آميخته به رنج ما براى پيشرفت علم، سبب نشاط و
خوشحالى بوده است ولى با اين همه مىدانيم كه در مقابل مجلداتى كه خوانده و فهميده
شده هنوز از حل و كشف كامل، خيلى دوريم تازه
آيا چنين حلى وجود داشته باشد يا نه؟ در هر مرحله
سعى ما اين است كه يافتههاى ما با رموزى كه قبلًا كشف كردهايم سازگار باشد».
سپس اضافه مىكند:
«نظريهها و تئورىهايى كه از تجربه
بيرون آوردهايم بسيارى از وقايع را روشن مىسازند و شرح مىدهند ولى هنوز به حل
كلى كه با تمام مفتاحهاى كشف شده سازگار درآيد نرسيدهايم، چه بسيارند تئورىهايى
كه ظاهر كاملى دارند (دقت كنيد) ولى در روشنى صفحات جديدى كه خوانده مىشود از
حالت كمال مىافتد، غالباً وقايع جديدى پيدا مىشود كه با تئورىهاى سابق تناقض
دارند و يا بوسيله آنها قابل تعليل نيستند هر چه بيشتر مىخوانيم به كمال تأليف
اين كتاب بهتر واقف مىشويم و لو اينكه هر چه پيشرفت ما زيادتر گردد حل كامل از
دسترس ما دورتر قرار مىگيرد!» ...
منظور اين است كه فرضيه داروين، و به طور كلى نظريه تحول انواع هنوز به صورت
يك تئورى علمى است و دلايل و قرائنى كه براى اثبات آن ذكر كردهاند به مرحله قطعى
نرسيده است و احتمال كلى دارد كه مانند بسيارى از تئورىهاى علمى در آينده محكوم
به فنا و زوال بوده باشد بلكه هم اكنون عدهاى از دانشمندان بزرگ علوم طبيعى كه هر
كدام در رشتهاى از طبيعيات مقام برجستهاى را حائزند حكم زوال داروينيسم را صادر
كردهاند مانند «فيركو آلمانى» و «دكتر فاج فرانسوى» و «سبنسر انگليسى» و «هانرى پوانكاره فرانسوى» و «يسمان آلمانى» و عده زيادى ديگر، و هر روز اصول داروينيسم مورد حملات
جديدى قرار گرفته و آزمايشهاى تازهاى عليه آن صورت مىگيرد. با اين حال چگونه
مىتوان آن را به صورت يك حكم قطعى و واقعى شناخت و پايه عقايد فلسفى قرار داد؟!
حتى اگر در طى كلمات خود داروين دقت كنيم خواهيم ديد كه خود او هم اطمينان
كامل به بعضى از قسمتهاى نظريه خود نداشته و آن را براى تفسير «اصل انواع
جانداران» كافى نمىداند، در حقيقت آن را به صورت يك تئورى علمى به همان معنا كه
گفته، اظهار داشته است زيرا در نامهاى كه براى مستر «هيات» نوشته است كه بعداً با ساير نامههاى او در
مجموعهاى به نام «نامههاى داروين» منتشر شده است تصريح مىكند:
«من آن قدر كم عقل نيستم كه تصور كنم اين موفقيت را پيدا كردم كه دايرههاى
وسيعى براى بيان اصل انواع جانداران ترسيم كنم!».