يك قطعه شعر آبدار بوده باشد و ضمناً در گوشه و كنار آن چند كلمه مرموز غير
خوانا و يكى دو جمله كه ارتباط آنها به يكديگر در نظر شما درست روشن نيست ديده شود
آيا باور مىكنيد كه نويسنده آن كتاب اصلًا سواد نداشته و تفريحاً قلم را بدست
گرفته و روى صفحات كاغذ به گردش درآورده و تصادفاً آن چند داستان و مطالب سودمند و
قطعه شعر پيدا شده است؟ آيا اگر كسى چنين ادعايى كند و آن چند كلمه مرموز و مبهم
را مدرك خود قرار دهد سخن او قابل تصديق خواهد بود؟
«نادر»- هرگز! ... بلكه مىتوان گفت
آن كتابچه اثر شخص دانشمندى است و آن چند كلمه هم قطعاً مطالبى در بر دارد كه ما
از آن سر در نمىآوريم ولى اين چه ارتباطى به سؤال بنده دارد؟
محمود (با تبسم)- خودتان جواب خود را داديد!
نادر (با تعجب) بنده!! ... چطور؟! ...
«محمود»، آرى شما ... منظورم اين است
با اينكه كتاب بزرگ هستى هزاران نكته پرمغز و حكيمانه و صدها مطالب عميق و
حيرتآور در بر دارد، از گردش منظم كرات آسمانى گرفته تا دستگاه منظم اتم، و از
حيوانات تك سلولى (ميكربها) تا حيوانات غولپيكر دريايى، همچنين ساختمان
حيرتانگيز نباتات، گلها، ميوهها، معادن زيرزمينى و دقتهاى ماهرانهاى كه در
ساختمان جسمى و روحى انسان بكار رفته ...
آيا با وجود «اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود»! ابلهانه نيست كه اگر احياناً فائده پارهاى از جزئيات
جهان خلقت را نفهميديم از آن همه آثار هدف و اراده، صرفنظر كرده، تمام جهان را
معلول تصادف بشماريم؟!
آيا وجدان ما، به ما اجازه مىدهد كه با درك نكردن فائده عضلات محركه كه گوش
ساختمان فوق العاده دقيق خود گوش را ناشى از تصادف و بدون هدف بدانيم؟! و يا اگر
نتيجه وجود پستانهاى مرد را تشخيص نداديم ساختمان قلب و دستگاه گردش خون را مولود
اتفاق كور و كر فرض كنيم؟!
«نادر» (با تبسم)- منظورتان را
فهميديم ولى ...
محمود (مسرور و خندان)- ولى ندارد بگذاريد سؤال ديگرى دارم.
نادر خودش را جمع كرده گفت: خوب، بفرماييد.
محمود- آيا درست مبدأ نهضت اروپا را مىدانيد؟!- حاج آقا گفت خدا مىداند!
(خنده دسته جمعى).
«نادر»- تقريباً سيصد چهار صد سال پيش
...
«محمود»- تصديق مىكنيد تحولاتى كه در
طى اين چهارصد سال يا كمتر، در صنايع و اختراعات و علوم طبيعى واقع شده با تحولات
آنها در تمام عمر بشريت برابرى مىكند؟!
نادر- بلكه زيادتر!
محمود- بطوريكه اگر مردههاى سيصد سال قبل، امروز سر از خاك بردارند از ديدن
اين اوضاع تازه قطعاً مبهوت مىشوند، حتى اگر كسى در گذشته اين صنايع و ترقيات
علمى امروز را به صورت يك پيشبينى اظهار مىداشت و بشريت را به اختراع هواپيما،
زيردريايى، تلگراف، بىسيم، دستگاه راديو، تلويزيون،