باز لازم مىدانم چند نمونه ديگر از دستگاه عجيب آفرينش جانداران و دقايق
حيرتآورىكه در سازمان وجود «انسان» به كار رفته شرح دهم تا جاى هيچگونه شك و
ترديدى، در وجود آن يگانه منبع قدرت و شعور كه بوجود آورنده و گرداننده چرخهاى
جهان مادى است، باقى نماند؛ و تصور مىكنم با در نظر گرفتن اين قسمت و نمونههايى
كه سابقاً به آن اشاره شد انكار وجود آن حقيقت بزرگ يا ناشى از بىاطلاعى است و يا
مولود خودخواهى و تعصب در برابر حقايق، زيرا: وجود يكى از اين دلايل، در زندگانى روزانه ما عملًا براى اعتراف بوجود يك
مبدأ انديشه و تفكّر كافى است.
ضمناً لازم است اين نكته را نيز بگويم كه نبايد انتظار شرح كامل و مبسوطى در
اين قسمت داشته باشيد زيرا تفصيل اين قسمت محتاج به يك دوره كامل فيزيولوژى حيوانى
(علم وظايف الاعضاء) و علم طبقات و انواع جانداران، همچنين فيزيولوژى و پسيكولوژى
انسانى (بدنشناسى و روحشناسى) است و اين قسمت از علوم امروز به اندازهاى توسعه
پيدا كرده كه داراى رشتههاى تخصصى متعددى مىباشد، بنابراين تنها بذكر چند نكته
مهم و شايان توجه قناعت مىكنم. [1]
1- قبل از «پاستور» مردم تصور مىكردند كه موجودات جاندار و زنده منحصر به همين حيواناتى است
كه با چشمهاى خود مىبينيم ولى بعداً در اثر تجربيات و زحمات دانشمند نامبرده
ثابت شد كه در محيط اطراف ما، موجودات بيشمارى زندگى مىكنند كه در اثر كوچكى از
نظرهاى ما پنهانند و هر كدام به نوبه خود داراى مشخصات و زندگانى مخصوصى هستند، يك
قطره ناچيز آب براى آنها حكم درياچه بزرگى را دارد كه عده زيادى از آنها در اعماق
آن مشغول شناورى و مبارزه و جنگ و جدالند.
گرچه صدها سال قبل از تولد «پاستور» و فراهم شدن وسائل آزمايش، يكى از
بزرگترين پيشوايان عالم اسلام يعنى حضرت «على
ابن موسى الرضا عليه السلام» صريحاً وجود
اين حيوانات ذرهبينى را به ياران خود خبر داد، و در كتابهايى كه تقريباً هزار
سال قبل نوشته شده اين روايت از آن پيشواى بزرگ نقل شده است:
«فتح بن يزيد جرجانى» كه از دوستان آن
حضرت بود، خدمتش رسيد و عرض كرد منظور شما از اينكه مىگوييد خدا «لطيف و بصير» است چيست؟
اگرچه اجمالًا مىدانم كه لطف خدا با لطف انسان تفاوت دارد، ولى دوست دارم تفصيل
آن را هم بدانم، امام در پاسخ او گفت:
«اينكه مىبينى بخدا مىگوييم «لطيف»
براى اين است كه از موجودات دقيق با خبر است آيا نمىبينى آثار صنعت او را در گياهان
كوچك و غير كوچك و حيوانات ريز مثل پشه و كوچكتر از پشه و كوچكتر از آنها، آن حيواناتى كه هيچ گاه چشم آنها را نمىبيند! و در اثر كوچكى نر و ماده و بچه نوزاد و بزرگ آنها از هم
تميز داده نمىشوند!» سپس اضافه مىنمايد كه اين: «حيوانات در امواج درياها و در
ميان پوستهاى
[1]. توضيح بيشتر و جامعتر را در
كتاب «آفريدگار جهان» بخوانيد.