responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 419

(29) فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ‌ (30) أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ‌ (31) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ‌ (32) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ‌ (33) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لايُؤْمِنُونَ‌ (34) فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ‌

پس تذكر ده، كه به لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى!

بلكه آنها مى‌گويند: «او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى‌كشيم»!

بگو: «انتظار بكشيد كه من هم با شما انتظار مى‌كشم (شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودى شما را با عذاب الهى)»!

آيا عقلهايشان آنها را به اين اعمال دستور مى‌دهد يا قومى طغيانگرند؟!

يا مى‌گويند: «قرآن را به خدا افترا بسته»؟! ولى آنان ايمان ندارند.

اگر راست مى‌گويند سخنى همانند آن بياورند!

شأن نزول:

تو نه كاهنى، نه شاعر و نه مجنون‌

در روايتى آمده است: «قريش» در «دار الندوة» [1] اجتماع كردند، تا براى جلوگيرى از دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه خطر بزرگى براى منافع نامشروع آنها محسوب مى‌شد، بينديشند.

يكى از مردان قبيله «بنى‌عبدالدار» گفت: ما بايد منتظر باشيم كه او بميرد؛ زيرا به هر حال او شاعر است و به زودى از دنيا خواهد رفت، همان گونه كه «زهير» و


[1] «دار الندوة» خانه «قصى بن كلاب» جد معروف عرب بود، كه براى مشاوره در امور مهم، در آن جمع مى‌شدند، و به مشورت مى‌پرداختند، اين خانه در كنار خانه خدا قرار داشت، و در آن به سوى «كعبه» باز مى‌شد، و مركزيت آن براى مجالس مشاوره، از زمان خود «قصى بن كلاب» بود ( «سيره ابن هشام»، ج 1، ص 132، و ج دوم، ص 124).

نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 419
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست