نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 410
كند، اما «عمر» شخص ديگرى را پيشنهاد كرد، آيه فوق نازل شد و دستور داد بر خدا
و پيامبر، پيشى مگيريد. [1]
بعضى ديگر گفتهاند: جمعى از مسلمانان گاه گاه مىگفتند: اگر چنين مطلبى
درباره ما نازل مىشد، بهتر بود، آيه فوق نازل گشت، گفت: بر خدا و پيامبرش پيشى
مگيريد. [2]
بعضى ديگر گفتهاند: آيه، اشاره به اعمال بعضى از مسلمانهاست، كه پارهاى از
مراسم عبادات خود را پيش از موقع، انجام دادند، آيه فوق نازل شد، و آنها را از اين
گونه كارها نهى كرد. [3]
و اما در مورد آيه دوم، گفتهاند: گروهى از طايفه «بنىتميم» و اشراف آنها،
وارد «مدينه» شدند، هنگامى كه داخل مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله گشتند، صدا را
بلند كرده، از پشت حجرههائى كه منزلگاه پيامبر صلى الله عليه و آله بود فرياد
زدند:
يا مُحَمَّدُ اخْرُجْ الَيْنا!:
«اى محمّد! بيرون بيا»! اين سر و
صداها و تعبيرات نامؤدبانه، پيامبر صلى الله عليه و آله را ناراحت ساخت، هنگامى كه
بيرون آمد، گفتند: آمدهايم با تو مفاخره كنيم! اجازه ده، تا «شاعر» و «خطيب ما»
افتخارات قبيله «بنىتميم» را بازگو كند، پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه داد.
نخست، خطيب آنها برخاست و از فضائل خيالى طائفه «بنىتميم» مطالب بسيارى گفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله به «ثابت بن قيس» [4] فرمود پاسخ آنها را بده، او برخاست خطبه بليغى
در جواب آنها ايراد كرد، به طورى كه خطبه آنها را از اثر انداخت!
سپس «شاعر» آنها برخاست و اشعارى در مدح اين قبيله گفت، كه «حسان بن ثابت»
شاعر معروف مسلمان، پاسخ كافى به او داد.