responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 396

23 أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‌

آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اين كه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده‌اى افكنده است؟! چه كسى مى‌تواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكر نمى‌شويد؟!

شأن نزول:

هواى او خداى او

اين سخن را با جمله پرمعنائى كه بعضى به صورت شأن نزول نقل كرده‌اند، و گواه زنده‌اى بر مقصود ما است، پايان مى‌دهيم، يكى از مفسران مى‌گويد: شبى از شب‌ها «ابوجهل» در حالى كه «وليد بن مغيره» با او همراه بود، به طواف خانه كعبه پرداخت، و در ضمن طواف درباره پيامبراسلام صلى الله عليه و آله با هم سخن مى‌گفتند، «ابوجهل» گفت:

وَ اللَّهِ انِّي لَأَعْلَمُ انَّهُ صادِقٌ:

«به خدا سوگند كه من مى‌دانم او راست مى‌گويد»!

فوراً «وليد» به او گفت: خاموش باش! تو از كجا اين سخن را مى‌گوئى؟

«ابوجهل» گفت: اى «وليد»! ما او را در كودكى و جوانى «صادق امين» مى‌ناميديم، چگونه بعد از تمام عقل و كمال رشد، او را كذاب و خائن بناميم؟ باز تكرار مى‌كنم: «مى‌دانم او راست مى‌گويد»!

«وليد» گفت: پس چرا او را تصديق نمى‌كنى، و ايمان نمى‌آورى؟

گفت: مى‌خواهى دختران قريش بنشينند و بگويند: از ترس شكست، تسليم برادرزاده «ابوالفتوح رازى» شدم؟!

سوگند، به بت‌هاى «لات» و «عزى» كه هرگز از او پيروى نخواهم كرد! اينجا بود كه آيه: وَ خَتَمَ عَلى‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ: «خدا بر گوش و قلب او مهر نهاده» نازل شد. [1]


[1] «تفسير مراغى»، ج 25، ص 27؛ «قرطبى»، ج 16، ص 170.

نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 396
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست