آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با
آگاهى (بر اين كه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر
چشمش پردهاى افكنده است؟! چه كسى مىتواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا
متذكر نمىشويد؟!
شأن نزول:
هواى او خداى او
اين سخن را با جمله پرمعنائى كه بعضى به صورت شأن نزول نقل كردهاند، و گواه
زندهاى بر مقصود ما است، پايان مىدهيم، يكى از مفسران مىگويد: شبى از شبها
«ابوجهل» در حالى كه «وليد بن مغيره» با او همراه بود، به طواف خانه كعبه پرداخت،
و در ضمن طواف درباره پيامبراسلام صلى الله عليه و آله با هم سخن مىگفتند،
«ابوجهل» گفت:
وَ اللَّهِ انِّي لَأَعْلَمُ انَّهُ صادِقٌ:
«به خدا سوگند كه من مىدانم او راست
مىگويد»!
فوراً «وليد» به او گفت: خاموش باش! تو از كجا اين سخن را مىگوئى؟
«ابوجهل» گفت: اى «وليد»! ما او را در
كودكى و جوانى «صادق امين» مىناميديم، چگونه بعد از تمام عقل و كمال رشد، او را
كذاب و خائن بناميم؟ باز تكرار مىكنم: «مىدانم او راست مىگويد»!
«وليد» گفت: پس چرا او را تصديق
نمىكنى، و ايمان نمىآورى؟
گفت: مىخواهى دختران قريش بنشينند و بگويند: از ترس شكست، تسليم برادرزاده
«ابوالفتوح رازى» شدم؟!
سوگند، به بتهاى «لات» و «عزى» كه هرگز از او پيروى نخواهم كرد! اينجا بود كه
آيه: وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ: «خدا بر گوش و قلب او مهر نهاده» نازل شد. [1]
[1] «تفسير مراغى»، ج 25، ص 27؛
«قرطبى»، ج 16، ص 170.
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 396