نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 509
احتمال را مىدهد كه ما تكليفى داريم و در برابر خالق جهان هستى مسئوليم، بايد
سعادت و شقاوت خود را بشناسيم و از عذابى كه وعيدش را مىدهند، خود را حفظ كنيم.
براى گريختن از ضرر محتمل و يافتن سعادت موعود نمىتوان از ديگران تقليد كرد.
چرا كه اديان، افكار و مذاهب گوناگونى وجود دارد و هر كدام راهى را به بشر نشان
داده و فقط عقيده خود را بر حق مىدانند، اينجاست كه بايد مركب عقل را به كار گرفت
و با تحقيق و كنكاش، نه تقليد و تبعيّت، جهانبينى خود را ترسيم كرد و ايدئولوژى
خود را شناخت و بر آن اساس منش و رفتار خود را بنا نهاد.
علاوه بر آن، تقليد در مسائل اعتقادى، موجب دور و تسلسل است؛ چرا كه اعتماد به
سخنان خداوند در كتابش و يا سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و يا اوليا و بزرگان
دين در ارتباط با مسائل اعتقادى، فرع بر حجيّت سخنان آنان و مقبوليّت گفتارشان است
و اين زمانى ثابت مىشود كه در مرحله قبل با دليل عقل خدا را بشناسى، نبوّت را
اثبات كنى و حجيّت قرآن را به عنوان يك كتاب آسمانى؛ و حجيّت اقوال عالمان دينى را
به اثبات برسانى، تا بتوانى به سخن آنان استدلال نمايى. به همين دليل، اصول
اعتقادى را بايد با موازين قطعى عقلى شناخت، تا بتوان از آنها در ديگر مسائل بهره
گرفت.
آيات قرآن نيز از كفّار و مشركان به خاطر تقليد از گذشتگان در مسائل اعتقادى
نكوهش مىكند. از جمله در آيه 22 زخرف از قول مشركان مىفرمايد:
« «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ
إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»؛ بلكه آنها
مىگويند: ما نياكان خود را بر آيينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت
يافتهايم».
در جاى ديگر فرمود: « «إِنَّ
الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ
الْأُنْثى* وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ
إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»؛ كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مىكنند؛
آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند. تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند با اينكه
«گمان» هرگز انسان را از حق بىنياز نمىكند». [1]
مسأله اعتقاد به فرشتگان و دادن چنين نسبتى به آنان، در واقع يك مسأله اعتقادى
است. خداوند آنها را نكوهش مىكند كه چرا از روى حدس و گمان چنين نسبتى مىدهند و
بدون علم و يقين سخن مىگويند.
همچنين از اين آيه و آيات مشابه به دست مىآيد كه از ظن و گمان نبايد پيروى
كرد، مگر در مواردى كه با دليل قطعى، پيروى از آن مجاز شمرده شد و مسائل اصول
اعتقادى در اين دايره داخل نيست و پيروى مظنونانه درباره آن داده نشده است.
فخر رازى در ارتباط با عدم جواز تقليد در اصول دين مىنويسد: تحصيل علم در
اصول دين بر رسول خدا واجب است پس بر ما نيز واجب است. اما وجوبش بر رسول خدا از
اين آيه استفاده مىشود كه خداوند خطاب به پيامبر فرمود: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»[2]؛ و بر ما نيز
به دليل آيه «وَ اتَّبِعُوهُ»[3] لازم است از