نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 403
پنجگانه: دين، نفس، مال، عقل و نسل انسان، بر مىگردد. سپس براى هر يك مثالهايى
را ذكر مىكند.
آنگاه مىگويد:
«و إنّ هذه الامور الخمسة هى الّتى جاءت من أجل المحافظة عليها الشرائع
السماوية و تحاول الشرائع الوضعية ان تحقّقها؛ به خاطر محافظت اين امور پنجگانه، شرايع آسمانى آمده است و احكام شرعيّه
عهدهدار تحقق آنهاست».
سپس به مخالفت «اشاعره» و «ظاهريه» اشاره مىكند كه آنها منكر تعليل احكام
شرعيّه به مصالح و مفاسد مىباشند. همان گونه كه بعضى از شافعيه و حنفيه نيز
معتقدند مصالح و مفاسد نمىتوانند جلو «فعّال ما يشاء» بودن خدا را بگيرند و خدا
را وادار به جعل احكام نمايند. آنگاه در خاتمه اين بحث مىگويد:
«انّ هذا الخلاف نظرىٌّ لا يبنى عليه عملٌ، و هو أقرب الى الآراء الفقهية، لانّ
الفقهاء اجمعين قرّروا انّ الاحكام الشرعية هى وعاء المصالح الحقيقيّة و انّه لا
حكم جاء به الاسلام الّا و فيه مصلحة لبنى الاسلام؛ اين اختلاف بدوى و نظرى است، ثمره عملى ندارد، چرا كه تمام فقها پذيرفتهاند
كه احكام شرعيّه ظرف مصالح حقيقيّه مىباشند و هيچ حكمى از احكام اسلام نيست جز
اين كه در آن مصلحتى براى مسلمين است». [1]
يكى ديگر از نويسندگان معاصر به نام «محمّد
مصطفى شلبى» درباره فلسفه احكام كتاب مستقلى به نام «تعليل الاحكام» نگاشته و در
ضمن چند فصل مسأله تعليل را از ديدگاه قرآن، سنّت، صحابه و تابعين مورد بحث قرار
داده، در فصل چهارم به «تعليل در عصر تدوين و
تأليف اصول فقه» اشاره مىكند و در اين بخش به يك نكته مهم
تصريح مىنمايد و آن اينكه مىگويد: در اين برهه از زمان كه كتابهاى اصول فقه
تدوين و تأليف مىشد، بعضى مسأله «تعليل» را جزء اصول عقايد دانسته و برخى ديگر آن
را جزء فروع پنداشته و بعضى آن را از اصل منكر شدند و بعضى در دايره كوچك ترى آن
را پذيرفتند.
سپس مىگويد:
«من نياز نمىبينم وارد اين بحث شوم
بعد از آن كه ادلّه تعليل احكام را از ديدگاه قرآن و سنّت و صحابه و تابعين و
تابعين آنها، مطرح كردم و هيچ كدام از آنها مخالفتى نداشتند.
اين برهان قوى و حجّت قطعى است بر اين كه احكام خدا معلّل به مصالح بندگان است
و بر اين مطلب قبل از تولّدِ «بعضى از منكران تعليل» اجماع و يا شبه اجماع بوده
است.
با توجّه به آنچه گفته شد، چگونه ممكن است كه يك مسلمان عقيده خود را از يك
سلسله سخنان مشوّش و عبارات ناشى از تعصب و مغالطه بگيرد يا سخنى را بگويد كه هيچ
اساس و ريشه ندارد و حتّى تضاد در ميان سخنان منكران تعليل به گونهاى است كه اگر
انسان تأليفات آنها را مورد دقّت قرار دهد،