چرا كه اين طرز بهرهبردارى از قرآن، تفسير نيست، تحميل است، به داورى طلبيدن نيست، داورى كردن است، هدايت نيست، ظلالت است، و سرانجام دگرگون ساختن همه چيز و تفسير به رأى است، و كوشش ما اين است كه در روش تفسير خود- به خواست خدا- چنين نباشيم و راستى ازجان و دل در برابر قرآن شاگردى كنيم، و نه غير آن.
***
* نيازها و ضرورتهاى ويژه هر عصر
هر عصرى ويژگىها، ضرورتها، و تقاضاهائى دارد، كه از دگرگون شدن وضع زمان و پيدا شدن مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مىگيرد.
همچنين هر عصرى مشكلات و پيچيدگىها و گرفتارىهاى مخصوص به خود دارد كه آن نيز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها كه لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مىباشد.
افراد پيروز و موفق آنها هستند، كه هم آن نيازها و تقاضاها را درك مىكنند، و هم اين مشكلات و گرفتارىها را كه مجموع آنها را «مسائل عصرى» مىتوان ناميد.
اما آنها كه اين مسائل را اساساً درك نمىكنند، يا درك مىكنند اما چون خودشان زائيده محيط و زمان ديگرى هستند و در آن محيط و زمان، اينها مسألهاى نبوده، بىتفاوت و خونسرد از برابر اين مسائل مىگذرند و آنها را همچون كاغذهاى باطله در سبد فراموشى مىريزند، بايد آماده شكستهاى پى در پى باشند.
اينها دائماً از وضع زمان شكايت مىكنند، و به زمين و آسمان بد مىگويند و هميشه غرق تأسف، اندوه و حسرت بر گذشتههاى طلائى و رؤيائى هستند، و