اما چهره، بلكه چهرههاى ديگر دارد كه آن را تنها به انديشمندان، آنها كه تشنه حقاند، پوينده راه و خواهان بيشتر، نشان مىدهد، و به هر يك به اندازه پيمانه وجود و كوشش و تلاش آميخته با اخلاصش، سهمى مىبخشد.
اين چهرهها كه در لسان احاديث «بطون» قرآن ناميده شده، بر همه كس تجلى نمىكند، و يا صحيحتر، همه چشمها قدرت ديد آن را ندارند.
تفسير، به چشمها قدرت مىبخشد، حجابها را كنار مىزند و به ما شايستگى ديد آنها را تا آنجا كه براى ما امكان دارد مىدهد.
قرآن، چهرههائى نيز دارد كه گذشت زمان، و پرورش نبوغها و استعدادها از آن پرده برمىگيرد، كه در سخن معروف «ابن عباس» آن شاگرد هوشمند مكتب على عليه السلام به آن اشاره رفته است: «أَلْقُرْآنُ يُفَسِّرُهُ الزَّمانُ».
از همه اينها گذشته، قرآن به مضمون كلام معروف «أَلْقُرْآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً» «1»
خودش خود را تفسير مىكند، و آياتش پرده از چهره يكديگر برمىگيرند و اين هرگز با نور و كلام مبين بودنش، منافات ندارد كه قرآن «يك واحد به هم پيوسته» و «مجموعه از هم ناگسسته» است، و مجموعاً نور است و كلام مبين.
***
* تفسير قرآن از كى شروع شد؟
بدون شك تفسير قرآن به معنى واقعى از زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله و به هنگام نزول نخستين آيات بر قلب پاكش آغاز گشت، ولى به صورت يك «علم مدون» همه مىگويند از زمان على عليه السلام شروع شد، و بزرگان اين علم سلسله اسانيد خود را به او كه باب مدينه علم پيامبر صلى الله عليه و آله بود، مىرساند.