مربوط به
فروع است و تنها درباره مبدأ و معاد و مسائل مربوط به آن، شايد حدود 3000 آيه
داشته باشيم، در حالى كه تعداد آيات احكام شايد بيش از 500 آيه نباشد و خطرى كه از
ناحيه عدم آگاهى از اصول، احساس مىشود بسيار سنگينتر و عميقتر است، به همين
دليل بايد اين بحث را به خواست خدا، دوش به دوشِ بحثهاى فقهى، توسعه داد.
نقطه شروع
بحث:
نخستين بحثى
كه در اين زمينه كمتر مورد توجّه قرار گرفته، در حالى كه لازم است قبل از هر بحث
ديگر، مورد توجّه قرار گيرد «گرايش به مذاهب»
و همچنين «تأثير مذهب در زندگى انسانها» است، يعنى
از يك سو بايد ببينيم چه عاملى موجب توجّه به مذهب شده و از سوى ديگر بايد بدانيم،
مذهب چه آثارى در زندگى بشر دارد؟
اين دو مسأله
كه در كتب كلامى ما كمتر مورد بحث قرار گرفتهاند، امروزه در ميان
«جامعه شناسان»، «روانكاوان»، «فلاسفه»،
«مورّخان» و حتّى دانشمندان اقتصادى به طور وسيع، مورد كاوش و بررسى مىباشد؛
و از آن جا كه فهم نظرات آنها به درك چگونگى دريافت آنان از مذهب كمك مىكند و به
ما امكان مىدهد كه بتوانيم حقيقت را بازشناسيم، ناچاريم تمام فرضيّههايى را كه
در اين زمينه اظهار شده، مورد بررسى قرار دهيم.
به طور كلّى
مىتوان نظرات و يا فرضيّههاى عمدهاى كه درباره انگيزه و علل گرايش به مذهب گفته
شده است را، در ده عنوان خلاصه كرد كه پارهاى از آنان جنبه
«روانى»، بعضى «اخلاقى و اجتماعى»، بعضى
«اقتصادى» و بعضى «فكرى و عقلى»
دارد؛ اين عوامل عبارتند از: