در تفكّر و
اعمال هر انسانى قابل انكار نيست و به يقين هر يك از اينها مىتواند به افكار و
اعمال انسان شكل دهد، بعضى بيشتر و بعضى كمتر، ولى نكته مهم اين جاست كه با وجود
تمام اين عوامل، انسان در انتخاب يك راه معيّن مجبور نيست، بلكه عاملى به نام
«انتخاب و اراده»، پشت سر همه اينها قرار گرفته كه
«عامل تعيين كننده سرنوشت» همان است، اگر چه عوامل ديگر
مىتواند «زمينه» را مساعد يا نامساعد كند، ولى كسانى
كه اين «علل ناقصه» را به جاى «علل
تامّه» اشتباه كردهاند، آنها را دليل بر جبر دانستهاند.
در مثالى كه
در مطالب گذشته از «دكتر آرانى» در مورد
اقدام يك سخنران به نوشيدن آب، نقل كرديم همين اشتباه بزرگ ديده مىشود. شكّى نيست
كه سخنرانى باعث خشك شدن گلو و خشك شدن گلو زمينه را براى تمايل به نوشيدن آب
فراهم مىكند، ولى در همان حال شخص مىتواند در برابر اين تمايل مقاومت كرده و آب
ننوشد، همان طور كه در روزهداران به خصوص در فصل تابستان مشاهده مىكنيم؛ و به
همين دليل وجود اين عوامل مساعد يا نامساعد در هيچ دادگاهى موجب تبرئه يك جنايتكار
نمىگردد، اگر چه مىتواند مجازات او را تشديد يا تخفيف دهد.
بد نيست اين
موضوع را با يكى دو مثال روشن سازيم:
مثال اوّل:
فرض كنيد شما براى رسيدن به مقصدى دو راه در پيش داريد، يكى از اين دو، جادّهاى
است آسفالته، مشجّر، پرنور، صاف و ... امّا ديگرى جادهاى است خاكى، خشك، كمنور و
ناهموار؛ به يقين هر يك از جهات فوق مىتواند شما را
[1]. «النَّاسُ بِامَرَائِهِمْ اشْبَهُ مِنْ
آبائِهِمْ؛ مردم به حكّام خود شبيهترند تا به پدران خود».