آنها را
سرزنش كرده و مجازات نمايند و يا به زندان بيفكنند و يا به جرم آدمكشى اعدام نمايند.
ممكن است
گفته شود انجام اين گونه عكسالعملها از ناحيه ما نيز يك نوع حركت جبرى است؛ ولى
اين سخن به طور كامل غير منطقى است، زيرا مفهوم آن اين است كه عقل ما مىگويد اين
عكسالعملها، دادگاهها، محاكمهها و زندانها، نسبت به افراد مجرم، ظالمانه است و
بىدليل، زيرا آنها اختيارى از خود ندارند ولى ما اين ظلم را به اجبار انجام
مىدهيم؛ در حالىكه مىدانيم هيچ كس به ظالمانه بودن اين عكسالعملها اعتراف
نمىكند و اگر بر طبق قانونِ معقولى باشد، آنها را به طور كامل عادلانه مىدانند،
امّا طرفداران جبر هرگز نمىتوانند اينها را عادلانه بدانند؛ اين جاست كه مىگوييم
همه كس حتّى جبرىها در اعمال خود اختيارى هستند و اصل اختيار، موافق وجدان عمومى
مردم جهان، اعمّ از دانشمندان، فلاسفه و غير آنهاست.
نتيجه:
از بحثهاى
گذشته چند مطلب نتيجه مىگيريم:
1-
قضا و قدر به معناى جبرى، به هيچ وجه در برنامههاى اسلامى نيست، بلكه منظور از آن
وجود قانون و دستورات تشريعى خداوند از يك سو و وجود قانون عليّت از سوى ديگر است.
2-
قانون عليّت عمومى هيچ گونه منافاتى با اختيار و آزادى اراده ما ندارد، زيرا اراده
ما نيز يكى از عوامل و علل پيدايش اعمال ماست.
3-
قضا و قدر به معناى فوق احساس مسئوليّت را بيدار و افراد را به انجام وظيفه و
مبارزه با مشكلات زندگى دعوت مىكند و هرگز تخديركننده نيست.