كشانيده، و
از سوى ديگر جمعى از گناهكاران آلوده نيز براى تبرئه خود در برابر مردم و يا در
برابر وجدان خود، از اين تفسيرهاى غلط مدد مىگيرند.
در احاديث
اسلامى اين گونه افراد محكوم شده و براين گونه طرز فكرها، خطّ بطلان كشيده شده
است. در حديث معروفى مىخوانيم:
«إنّ أمِيرَ الْمُؤمِنِينَ عَدَلَ مِنْ عِنْدِ
حَائِطٍ مَائِلٍ إلَى حَائِطٍ آخَرَ فَقِيلَ لَهُ يَا أمِيرَ الْمُؤمِنِينَ
تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللّهِ؟ قَالَ افِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللّهِ إلَى قَدَرِ
اللّهِ عَزّوَجَلَ؛ على عليه السلام از كنار ديوار شكسته و كجى
برخاست، پرسيدند از قضاى الهى فرار مىكنى؟ فرمود: از قضاى الهى به «قدر» او پناه
مىبرم».[1]
اين حديث
اشاره به همان حقيقت است كه در بالا گفتيم يعنى درست است كه تا قانون عليّت كه
منتهى به فرمان خداست، نباشد ديوار شكسته، سقوط نخواهد كرد؛ امّا همان خداوند به
من عقلى داده كه آن خود يك حلقه از سلسله قانون عليّت است و يك عامل بازدارنده در
برابر اين گونه حوادث؛ منتها ديوار، عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط
مىكند، امّا من مىتوانم به قدر الهى پناه ببرم يعنى با عقل خود محلّ نشستن خويش
را چنان اندازهگيرى كنم كه اگر ديوار سقوط كند روى من نيفتد، پناه بردن از قضا به
قدر چيزى جز اين نيست.
در حديث
ديگرى از على عليه السلام مىخوانيم كسى از آن حضرت درباره قدر سؤال كرد، امام
فرمود:
«سِرُّ اللّهِ فَلَا تَفْتَشُوهُ؛
از اسرار الهى است در آن جستجو نكنيد!».
دوباره
پرسيدند، فرمود: «بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلْجُوهُ»
نفر سوّم همان سؤال را تكرار كرد، امام جواب سربسته به او فرمود؛ امّا سؤالكننده
سؤال خويش را تعقيب كرد و گفت: منظورم اراده، توانايى و قدرتى است كه ما با آن