جنينهاى سقط شده نارس كمى به فكر فرو مىرفت كه اين نظامات شگرف كه با يك نظر
سطحى، گوشهاى از آن را مىتوانست دريابد، با مقايسه نظامهاى سادهاى كه خودش در
ساختن يك ابزار ساده سنگى يا فلزى به كار برده بود بسيار با اهمّيّت است و
نمىتواند بدون مبدأ عاقل و با شعورى صورت پذيرد، و مجموعه اين مشاهدات، انگيزه
گرايش به مذهب و ايمان به يك مبدأ دانا و توانا در او شده است.
البتّه ما نمىتوانيم تصوّرى را كه او از آفريدگار داشت به درستى دريابيم، كه
آيا او را در اجسام يا حيوانات يا اجرام آسمانى مىپنداشت و براى آنها روح فوق
العادهاى فكر مىكرد و يا وجودى را فوق طبيعت با يك تصوّر مبهم درك مىنمود؛ ولى
هر چه باشد در بحث ما، يعنى گرايش به مذهب از طريق درك عقلانى از نظام آفرينش،
تفاوتى نمىكند.
او هرگز نمىديد يك ابزار ساده با كارايىهاى ناچيز، يا يك كلبه محقّر، ضمن يك
تصادف به وجود آمده باشد، بلكه شايد براى پيدايش يكى از آنها هفتهها يا ماهها
زحمت مىكشيد، با اين حال چگونه مىتوانست پيدايش تصادفى و كوركورانه اين نظامات
هستى را بپذيرد؟! براستى چرا دانشمندان مادّى يك چنين تفسير روشن و واضحى را براى
انگيزه گرايش به مذهب رها نموده و در چنان بيراههها سير كردهاند؟
جز اين كه بگوييم پيشاپيش قول داده بودند براى مذهب يك تفسير صد در صد مادّى
كنند!
در هر حال گرايش به مذهب در پرتو درك عقلانىِ انسان در گذشته و امروز،
منطقىترين و طبيعىترين راهى است كه براى تفسير اين موضوع مىتوان يافت.
انگيزه مذهب در عصر ما:
دانشهاى انسانى را مىتوانيم از يك نظر به دو بخش تقسيم كنيم: