عبارت از لزوم تطبيق با قواى ما فوق طبيعى است كه آنها فرض مىكردند.
امروز هم اگر چه علم و هنر، بسيارى از عوامل غامض و اسرارآميز را به نيروى فكر
و انديشه روشن ساخته، ولى باز بسيارى از اين عوامل همچنان از حيطه علم گريختهاند
و در لفّافه اسرار باقى ماندهاند و در نتيجه لزوم پى بردن به اين عوامل و تطبيق
با آنها، موجب گرايش به مذهب گرديده است. [1]
تحقيق و بررسى:
1- سرچشمه پيدايش عقيده به بخت و شانس
نمىتوان انكار كرد چيزى به نام بخت و اقبال، خوشبختى و بدبختى، و شانس و
طالع، تا آن جا كه اطّلاع داريم در ميان بسيارى از افراد بشر بوده و هم اكنون نيز
طرفداران سرسخت و به اصطلاح پر و پا قرص در ميان مردم خرافى دارد كه گاهى در عين
حال تحصيل كرده نيز هستند!.
و نيز انكار نمىكنيم كه سرچشمه پيدايش عقيده به شانس و طالع بىارتباط به «جهل» بشر نسبت به
ريشه حوادث و رويدادهاى طبيعى، اجتماعى و روانى نيست، يعنى آن جا كه از تفسير اين
پديدهها عاجز مىمانده، آنها را به عامل بخت و اقبال پيوند مىداده است.
ولى بدون شك اين تنها يكى از عوامل عقيده به بخت و شانس و اقبال بوده و هست.
مسأله فرار از مسئوليّتها، و گذاشتن سرپوش به روى نقاط ضعف خويشتن و يا تبرئه
كردن خود در برابر احساس شرمندگى و گناهكارى در پيشگاه وجدان، عوامل مهمّ ديگرى
براى پيدايش عقيده به شانس و بخت محسوب مىگردد.